محسن نامجو photo

محسن نامجو


“دهه شصتروزی که خرید مادر٬کیف مدرسه.قرمز٬چمدانی٬کلاس اول٬با کلیدروزی که سخت حل می‌شد٬اصل هندسه.دبیر همدانی٬صد کاروان شهیدروزی که مرد خواهد جان بچگی.روزی که حسرت واجب است بر تو٬پای نشه‌ایروزی که رفت برباد٬روزی که داد بر بادشهرکلان که روزی٬علی‌آباد بادروزی که رفت از یاد٬روزی که ماند در یادتا باد چونین باد٬داد و بیداد٬که تا باد٬چونین بادروزی که خط‌کش تصویری شکست میان تنبیهروزی که زنگ خانه‌ها صور اسرافیل بودروز درک تضاد٬تبعیض٬تفاخر٬تمجیحروز لکه آب شور اشک چشمت بر غلط دیکتهروز حسرت یک بارفیکس در ذهن لاغر بازو.روز حسرت یک یار فیکس بودن در تیم مدرسهروز اشاعه سخنان نوآموخته٬روز تعریف پرهیجان فیلم هندیروزی که رید بر تو دختر همسایه٬روزی که درید پدرت را کشور همسایهروزی که مرد از در بسته از پنجره تو آمد.روزی که دوکانال بود.یک به جنگ می‌رفت٬از دو واتوواتو آمدروزی که رهبر نوجوان تانک‌خورده بود.روزی که آستین کوتاه لگد میان گرده بودروزی که ریش٬روزی که زیر بغل پاره٬روزی که یقه از فرط ایمان چرک بودروزی که داگلاس هنوز مایکل نبود٬کرک بودروزی که رفت از یاد٬روزی که ماند در یادشهرکلان که روزی٬علی‌آباد بادروزی که چمران در پارک وی آرام خسبید٬روزی که فوزیه در کربلا شد شهیدروزی که شاه رفت٬جمهوری یک‌ بانده شدروزی که تنها راه به آزادی٬از انقلاب بودروزی که مهتاب بود٬سراب بود٬سراب ناب بودآن نوشابه که هشت ساله کنار حضرت معصومه خوردمش٬مادرم خریده بود٬سبز بود٬سون‌آپ بودروزی که شهوت هنوز در حومه شهر بود٬روزی که در استعاره فلک٬قطره٬بحر بودروزی که دنیا تمام می‌شد٬هر هفته٬جمعه‌ها.روزی که آخرین لذت٬در گزارش هفتگی بودروزی که سرد بود٬حرام شطرنج و تخته‌نرد بودتنها حلال باری این رنگ و روی زرد٬تنها حلال افیون و گرد بودروزی که یاد بزرگان دیدارها٬درد قلب بودروزی که پایان بود.پادگان باد.تهران نبود٬خیابان دشت‌آزادگان بودطراحی کته‌کولوویتس٬قدسی قاضی‌نور٬خشم شدید برف‌رو به فقیر.روح جهان کارگری پله عبورانگشت یخ‌زده پسر روزنامه فروش٬یخ‌شکسته با اشاره انگشت.عقده به تیراژ پنج‌هزارتااز آسمان میکروفن میبارید٬جبراً.گوساله هم یکی را بلعید٬سهواًدختر به نام نل٬در های و هوی شهر٬در جستجوی عدن ابد٬پارادایس بوددر پشت موی ریخته بر چشم٬برادرش یا موهای منفصل از گردن پدربزرگدر لای چرخ کالسکه٬در لای عین چرخ کالسکه٬در لای چرخش عین عاج چرخ کالسکه٬در لای چرخ چرخش این‌همه بازی روزگاربسی رنج بردیم در این سال سی٬بسی رنج بردیم٬در این سال سی٬ که رنج برده باشیم فقط٬مرسی٬مرس”
محسن نامجو
Read more