“پاسبان خواب است گنجشکهای بالای باغ برای عقابِ مُرده عَزا گرفتهاندگوش کن دوستِ من او که شمشيرش به اَبر میرسد در زندگی هرگز هيچ گُل سرخی نبوييده است بگذار بخوابد برای شکارِ ماه آمده است فردا صبح با پوتينهای پاره به خانه باز خواهد گشت گنجشکها ماه را دوست میدارند فردا صبح از هر کدامِ شما پرسيد چه خبر؟ بگوييد روز آمد و ماه را با خود بُرد”