قدسی قاضی نور photo

قدسی قاضی نور

قدسی قاضی نور, نقاش, داستان نويس و شاعر, از پيشروان ادبيات کودک و نوجوان, در سال 1325 خورشيدی از پدری کارمند و مادری خانه دار در لنگرود به دنیا آمد. از 12 سالگی به تهران آمد و دوران دبيرستان و از آن پس دانشکده هنرهای زيبای تهران را در رشته نقاشی در اين شهر گذراند و در پايان تحصيلات دانشگاهی در يکی از مدارس جنوب تهران سرگرم تدريس شد و از آنجايی که دنيای سرشار از فانتزی کودکان را که در آن هر ناممکنی ممکن است بسيار دوست می داشت, به زودی نوشتن برای کودکان را آغاز کرد

در سال 1350 نخستين داستان کودکان خود را به نام "چه کسی به چشم پسرک عينک زد" به نوشته درآورد, اگرچه هيچ يک از سازمانهای پخش, آن را نپذيرفتند اما سرانجام مدير انتشارات صدای معاصر به دادش رسيد و همين کتاب پس از پخش بارها و بارها تجديد چاپ شد. کتاب دوم او در اين زمينه "ماهی بعدی" نام داشت که تا مقطع انقلاب در اداره مميزی فرهنگ و هنر خاک می خورد, سرانجام در 1357 به چاپ رسيد, اما پيش از آن در 1352 داستان "آرزو" را نوشته بود که شورای کتاب کودک آن را بهترين کتاب سال شناخت و همان سال ديپلم افتخار هانس کريستين آندرسن را از يونان گرفت. در پی آن کتاب های "مهمانی مهتاب" را همراه با نقاشی های خود و زان پس "آب که از چشمه جدا شد" و "دو پرنده" را به چاپ رساند که کتاب "دو پرنده" ی او عنوان کتاب برگزيده ی سال شورای کتاب کودک را به دست آورد و اين موفقيت با انتشار کتاب های ديگر او همانند "هيچ مثل خواب نبود", "هشتمين پرنده", "فاصله" دنبال شد که داستان "فاصله", به کارگردانی فتحعلی اويسی به صورت فيلم کوتاهی به نام "سه شنبه آخری" درآمد که فيلم نامه ی آن جايزه گرفت. از قدسی قاضی نور از آن پس داستان های "تعميرگاه"ع "ای جا کجاست", "چه کبوتری"ع "اقا معلم", "دوطبقه", "پشت پستوی مشهدی باقر", "درخت عناب", "يک اتفاق ساده", "همه بهانه است", "بهترين باغ وحش دنيا"ع "اعتصاب"ع "مدرسه انقلاب", "پدر بزرگ نمی ميرد", "من از ماهی آموختم" پی در پی به چاپ رسيد و آخرين داستان او به نام "ويتنام گواهی است" به سال 1357 انتشار يافت. در سال 1362 با داستانهای "چشمهای آدم برفی" و "مثل باران" حضور دوباره خود را در پهنه ادبيات کودک دنبال کرد. و به تجربيات تازه ای در زمينه شعر و داستانهای کوتاه بزرگسالان روی آورد

آخرين آثار شعری و داستانی قدسی قاضی نور يک مجموعه شعر به نام "مثل يک حباب آبی" و يک مجموعه داستان به نام "دختری با پيراهن صورتی" و يک داستان کودکان به نام "زندگی" که پس از چاپ از سوی انتشارات روزبهان در تهران به زبان هلندی و آلمانی هم ترجمه شده و به زودی از سوی انتشارات "هارل من" در اروپا منتشر می شود


“اگر آنکه رفت خاطره اش را می برد.....فرهاد سنگ نمی سفت...... مجنون آشفته نمی خفت........ حافظ شعر نمی گفت”
قدسی قاضی نور
Read more
“خاطره اش را می بُردفرهاد سنگ نمی سُفت!مجنون آشفته نمی خُفت!حافظ شعر نمی گفت!”
قدسی قاضی نور
Read more
“هزار سال عمر لاک پشت درون لاک تاريکش به يک لحظه پرواز پروانه نمی ارزد که با تمام کوتاهی در خاطرات جنگل سبز جاودانه می ماند”
قدسی قاضی نور
Read more