سهراب سپهری photo

سهراب سپهری

Sohrâb Sepehrî (Persian: سهراب سپهری‎) (October 7, 1928 - April 21, 1980) was a notable modern Persian poet and a painter.

He was born in Kashan in Isfahan province. He is considered to be one of the five most famous modern Persian (Iranian) poets who have practised "New Poetry" (a kind of poetry that often has neither meter nor rhyme).

Sohrab Sepehri was also one of Iran's foremost modernist painters.

Sepehri died in Pars hospital in Tehran of leukemia. His poetry is full of humanity and concern for human values. He loved nature and refers to it frequently. The poetry of Sohrab Sepehri bears great resemblance to that of E.E. Cummings.

Well-versed in Buddhism, mysticism and Western traditions, he mingled the Western concepts with Eastern ones, thereby creating a kind of poetry unsurpassed in the history of Persian literature. To him, new forms were new means to express his thoughts and feelings.

http://en.wikipedia.org/wiki/Sohrab_S...

سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران) شاعر و نقاش ایرانی بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌است. ستایش طبیعت و روستا و همچنین توجه به عرفان و نگرش توحیدی از مهم ترین مضامین شعری او بودند. وی پس از ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت.

دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان خرداد ۱۳۲۲ گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در دورهٔ دوسالهٔ دانشسرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ فرهنگ کاشان درآمد.در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ شعر خود را با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر کرد. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D...

http://www.sohrabsepehri.com

see also Sohrab Sepehri


“قدیما زور خدا بیشتر بود”
سهراب سپهری
Read more
“من به آمار زمین مشکوکم اگر این سطح پر از آدمهاست پس چرا این همه آدم تنهاست.؟”
سهراب سپهری
Read more
“روزی خواهم آمد،و پیامی خواهم آورددر رگها ،نور خواهم ریخت.و صدا خواهم در داد:ای سبدهاتان پر خواب!سیب آوردمسیب سرخ خورشید”
سهراب سپهری
Read more
“زندگي يعني: يك سار پريد.از چه دلتنگ شدي؟دلخوشي‌ها كم نيست: مثلا اين خورشيد،كودك پس‌فردا،كفتر آن هفته.يك نفر ديشب مردوهنوز، نان گندم خوب است.وهنوز، آب مي‌ريزد پايين، اسب‌ها مي‌نوشند.”
سهراب سپهری
Read more
“جای مردان سیاست بنشانید درخت / تا هوا تازه شود”
سهراب سپهری
Read more
“آسمان مال من است پنجره؛عشق؛هوا؛فکر؛زمین مال من استچه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت((سهراب سپهری))”
سهراب سپهری
Read more
“مار با یک ضربه نی می میرد. اگر ضربه دوم را بزنی جان می گیرد. دلیلش چیزی نیست مگر تناسبی که اعداد میان خود دارند.”
سهراب سپهری
Read more
“… مدرسه خواب‌های مرا قیچی کرده بود؛نماز مرا شکسته بودمدرسه عروسک مرا رنجانده بودروز ورود، یادم نخواهد رفت:مرا از میان بازی‌هایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند. خودم را تنها دیدم و غریب …از آن پس و هربار دلهره بود که بجای من راهی مدرسه می‌شد…… در دبستان ما را برای نماز به مسجد می‌بردند.روزی در مسجد بسته بود.بقال سر گذر گفت: "نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیک‌تر باشید."مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سال‌ها مذهبی ماندم...بی آن که خدایی داشته باشم”
سهراب سپهری
Read more
“و ما ... برای خوردن یک سیبچقدر تنها ماندیم...”
سهراب سپهری
Read more
“به سراغ من اگر می آییدنرم و آهسته بیاییدتا مبادا که ترک برداردچینی نازک تنهائی من”
سهراب سپهری
Read more
“زندگی رسم خوشایندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود زندگی جذبه دستی است که می چیند زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است زندگی بعد درخت است به چشم حشرهزندگی تجربه شب پره در تاریکی است زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست خبر رفتن موشک به فضا لمس تنهایی ماه فکر بوییدن گل در کره ای دیگر زندگی شستن یک بشقاب است زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است زندگی مجذور اینه است زندگی گل به توان ابدیت زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست”
سهراب سپهری
Read more
“زندگی شستن یک بشقاب است”
سهراب سپهری
Read more
“من نمی خندم اگر بادکنک می ترکد”
سهراب سپهری
Read more
“من در این تاریکی ریشه ها را دیدمو برای بته نورس مرگ، آب را معنی کردم”
سهراب سپهری
Read more