“در دیار مردمان هر دیاردیدگانم، داغ از دل ها دیده ودل مرده اند:در عبور از دره های دیر دردیاور و درمان نخواهی دید”
“من به راهی رفته امدر تمام طول راهدره های سیب و سروپیج و تاب رود سرخچشمه هایی غرق نورمن به راهی رفته امدر تمام طول راهمردمی در موعظهدست هایی در دعاکودکی آسوده خوابکوچه هایی پر ز هیچمن به راهی رفته امدر تمام طول راهآسمان شاهد منآسمانی پر فروغقطره هایش امابی نصیب از مردمان”
“رونوشت روزها را بر هم سنجاق کردمشنبه های بی قراری”