“به شانه ام زده ایکه تنهایی ام را تکانده باشیبه چه دلخوش کرده ای؟تکاندن برف از شانه های آدم برفی؟”
“دختران شهر به روستا فکر می کنند دختران روستا در آرزوی شهر می میرند مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند مردان بزرگ در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند کدام پل در کجای جهان شکسته است که هیچکس به خانه اش نمی رسد”
“گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم !فضای اتاق برای پرواز کافی نبود”
“دو سال است که می دانمبی قراری چیستدرد چیستمهربانی چیستدو سال است که می دانمآواز چیستراز چیستچشم های تو شناسنامه مرا عوض کردندامروز من دو ساله می شوم”
“مگر چند بار به دنیا می آییمکه این همه می میریم ؟!”