“خوشا به حال آنها که رها نشده اند از ازل که بیهوده بپویند راه ابد را که سرانجام به ازل می رسد از دوران جهان و خوشا به حال مردگان آخرین که اندوهی به ارث نمی گذارند.دل دلدادگی”
“خوشا به حال آنکس که در خود یک چشمه ی خوشبختی دارد ...”
“آنچه دیروز در تو باز ایستاد همان جهانی بود که مردم برایت نقش زده اند۰ میدانی از لحظه ای که به دنیا می آییم آدمها به ما میگویند که جهان چنین است و چنان و اینطور است و آنطور و ما طبعاً ناگزیر از آنیم که جهان را آنگونه بنگریم که برایمان نقش زده اند۰دون خوان ماتوس خطاب به کارلوس کاستاندا ــ سفر به دیگر سو”
“عشق را از عشقه گرفته اند و آن گیاهی است که در باغ پدید آید در بن درخت ، اول از بیخ در زمین سخت کند ، پس سر برآرد خود را در درخت می پیچد و همچنان می رود تا جمله درخت را فرا گیرد ، و چنانش در شکنجه کند که نم در درخت نماند ، و هر غذا که به واسطه ی آب و هوا به درخت می رسد به تاراج می برد تا آنگاه که درخت خشک شود .”
“نادر اشخاصی قادرند عاشق شوند زیرا نادر اشخاصی قادرند همه چیز را از دست بدهند. آنها فکر میکنند که عشق پایان تمام بدبختیهاست. حق دارند اینطور فکر کنند، اما این اشتباه است که میخواهند بدور از بدبختیهای حقیقی زندگی کنند. آنها در جایی به سر می برند که هیچ چیز و هیچ کس به سراغشان نمی آید. ابتدا باید به آن تنهایی دست یافت که هیچ نوع خوشبختی نمی تواند آن را از بین ببرد.زن آینده”
“تمامی مردگان را که نمی شناسیمسایه سارانی رمیده از میان شاخه های خمیده می گذرندو تنهاصدای یکی آشناستآن که زمزمه هایش را از گلوی ما آواز می دهد.آنگاهچکمه های مان را می پوشیماز پی او می دویمو به خاطرات گذشته بدل می شویم.”