“خیام اگر ز باده مستی خوش باشبا ماه رخی اگر نشستی خوش باشچون عاقبت هستی ما نیستی استانگار که نیستی چون هستی خوش باش”
“گویند کسان بهشت با حور خوش استمن میگویم که آب انگور خوش استاین نقد بگیر و دست از آن نسیه بدارکآواز دهل شنیدن از دور خوش است”
“آن را که درین دایره جانی عجب است در نقطهٔ فقر بینشانی عجب است هستی تو ظلمت آشیانی عجب است وآنجا که تو نیستی جهانی عجب است”
“یا چنان نمای که هستی ، یا چنان باش که می نمایی”
“خوش باش که پخته اند سودای تو دیفارغ شده اند از تمنای تو دیقصه چه کنم که بی تقاضای تو ومی دادند قرار کار فردای تو دی”
“زمانی كه تسلیم باشی؛ تمام هستی از تو حمایت میكند هیچ چیز با تو مخالف نخواهد بود، زیرا تو با هیچ چیز مخالف نیستی”