“در حکایت حلاج می خوانیم : در شبان روزی در زندان هزار رکعت نماز کردی . گفتند: چون می گویی که من حقم این نماز که را می کنی ؟ گفت : ما دانیم قدر ما”

فرید الدین عطار

Explore This Quote Further

Quote by فرید الدین عطار: “در حکایت حلاج می خوانیم : در شبان روزی در زندان … - Image 1

Similar quotes

“گفت: "هر که پندارد که نزدیک تر است ، او به حقیقت دورتر است. چون آفتاب که بر روزن می افتد، کودکان خواهند که تا آن ذره ها بگیرند. دست در کنند . پندارند که در قبضه ی ایشان آمد . چون دست باز کنند، هیچ نبینند .”


“حسن بصری می گوید : مسلمانی در کتاب هاست و مسلمانان در زیر خاک خفته اند .”


“بی ره رفتن، رموز میاندیشی برفیست که در تموز میاندیشی مردان جهان هزار عالم رفتند تو بر دو قدم، هنوز میاندیشی”


“آن را که درین دایره جانی عجب است در نقطهٔ فقر بینشانی عجب است هستی تو ظلمت آشیانی عجب است وآنجا که تو نیستی جهانی عجب است”


“ما را با او سرّی است که جز بر سر دار نمی توان گفت”


“شنودم حال بوالفش چغانی که گفتندش چرا خر می نرانی که چون خورشید روشن روی درگشت بتاریکی فرو مانی درین دشت تو هم ای برده اندر دشت خوابت نراندی خر فرو شد آفتابت”