“با شكستنت شكستمعاشقم، عاشق وخسته امپای تو موندم و ساختمدل به هیچ كسی نبستمنه به عشقت، نه به عشقمقسم دروغ نخوردمبازی برده رو باختمبه تو باختم و نبردموقت گریه هات دلم روبه شب و شعله كشیدمحقم رو دادی رو رفتیمن به هیچی نرسیدمخیلی سخته دل بریدنخیلی ساده است دل شكستنسخته عاشقونه موندندل به هیچ كسی نبستنچه عذابیه كه امروزتو رو دارم و ندارمموندی تا ابد تو قلبماما رفتی از كنارم ...چند شبی هست به ترانه بالا گیر دادم ...ترانه عاشق، با صدای امیرحسین مدرسیان، از آلبوم دوم گروه هفت ...بشنوید:- راهنمای دانلود از سایت رپیدشیر، لینک یک- راهنمای دانلود از سایت رپیدشیر، لینک دو روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كردو مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفتروزی كه كمترین سرودبوسه استو هر انسانبرای هر انسانبرادری ستروزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندندقفل افسانه ایستو قلببرای زندگی بس استروزی كه معنای هر سخن دوست داشتن استتا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردیروزی كه آهنگ هر حرف، زندگی ستتا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرمروزی كه هر حرف ترانه ایستتا كمترین سرود بوسه باشدروزی كه تو بیایی، برای همیشه بیاییو مهربانی با زیبایی یكسان شودروزی كه ما دوباره برای كبوترهایمان دانه بریزیم ... و من آنروز را انتظار می كشمحتی روزیكه دیگرنباشم ..”

احمد شاملو

احمد شاملو - “با شكستنت شكستمعاشقم، عاشق وخسته امپای تو...” 1

Similar quotes

“روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كردو مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفتروزی كه كمترین سرودبوسه استو هر انسانبرای هر انسانبرادری ستروزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندندقفل افسانه ایستو قلببرای زندگی بس استروزی كه معنای هر سخن دوست داشتن استتا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردیروزی كه آهنگ هر حرف، زندگی ستتا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرمروزی كه هر حرف ترانه ایستتا كمترین سرود بوسه باشدروزی كه تو بیایی، برای همیشه بیاییو مهربانی با زیبایی یكسان شودروزی كه ما دوباره برای كبوترهایمان دانه بریزیم ... و من آنروز را انتظار می كشمحتی روزیكه دیگرنباشم”

احمد شاملو
Read more

“به آرامی آغاز به مردن می‌كنی اگر سفر نكنی اگر كتابی نخوانی اگر به اصوات زندگی گوش ندهی اگر از خودت قدردانی نكنی به آرامی آغاز به مردن می‌كنی زماني كه خودباوري را در خودت بكشی وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند به آرامي آغاز به مردن می‌كنی اگر برده‏ی عادات خود شوی اگرهميشه از يك راه تكراری بروی اگر روزمرّگی را تغيير ندهی اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی اگر از شور و حرارت از احساسات سركش و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند دوری كنی تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی اگر ورای روياها نروی اگر به خودت اجازه ندهی كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ات ورای مصلحت‌انديشی بروی امروز زندگی را آغاز كن امروز مخاطره كن امروز كاری كن”

پابلو نرودا
Read more

“هيچ كس در خانواده ی ما لب ندارد.دست كم در رگ چينی من چنين است.فقط من هستمكه لب دارم،آن هم چه لبی.لب هايی كه آنقدر گنده است كه راه نفسم را بند می آورد.هر كدام ازعكس های يادگاری خانوادگی مان را كه نگاه كنيد،برادرها و خواهرم را می بينيد كه لبخندمی زنند.چشم ندارند فقط شكافی نازك.لب هم ندارند فقط دندان.غير از من كه چشم های درشتورقلنبيده دارم كه نمی بينيد شان.چون عينك دسته شاخی پروانه ای زده ام.دهانم راهم بسته ام كه لب هايم گنده به نظر نرسد.مادرم می گويد:"كاری از".دستت بر نمی آيد.لب های پدر اهل هاوايی ات را به ارث برده ایكاش موسيقی آن ها را ياد می گرفتم.كاش ترانه های هاوايی را بلد بودم نه مثل عموهايم كه هر وقت مست می شدند، زير لبی زمزمه كنم.كاش می توانستم موقع رقصپاهايم را چنان تا كنم كه معلم رقص هولا به پشت پايم نزند.كاش می توانستم با دست هايمقصه بگويم و با كپل های لرزان جزيره را بجنبانم، آن وقت دلم نمی سوخت.اما چيزی.كه از بابام به من رسيد همين لب های بی قواره ی گنده استبرادرم بوزی می گويد:"لب يوپه په."حتی عكس های مجله ی"نشنال جئوگرافيك"را.نشانم می دهد كه زن هايی كه همه چيزشان معلوم است توی لب شان بشقاب و نعلبكی كرده اند".می گويم:"اولاٌ كه يوپه په نيستند.اوبانگی هستند".می گويد:"چه فرقی می كند؟ هر دو يكی هستند.تمرين و ورزش را آغاز می كنيمهر روز صبح كه بيدار می شوم لب هايم را محكم به هم فشار می دهم كه خيلی گنده نشود.بعد به برادرم بنجی كمك می كنم كه بينی اش از جا در نرود.می گويم:"بينی ات را اينطور بگير وسط انگشت هايت تا پخ نشود.اگر بينی درست و حسابی و خوشگل می خواهی بهتر است".به حرف من گوش كنی.نمی داند باور كند يا باور نكند.اما می ترسد که ادامه ندهداز عكاس مدرسه می خواهم لب مرا پاك كند.دوست دخترم به من می گويد كه اومی تواند همه چيز را پاك كند.فقط از آدم مي پرسد چطور؟ چرا و چطورش.را نمی دانم.می گويد:"لب های توكه خيلی قشنگ است!"اما به هر حال كار خودش را می كندبا عكس به خانه می روم.می دانم آن را را كجا بگذارم.توی هال كه همه سر راه دست شويیو حمام از آن رد می شوند.همان جايی كه لب های قبلی ام آويزان بود.می خواهم بدهم ازروی اين عكس پنجاه تا چاپ كنند و برای عمه و خاله و دايی و زن دايی بفرستم و برای.يادگاری به دوستانم بدهموقتی نفس بريده و تب آلود به خانه می رسم، عكس را در هوا تكان"می دهم.مادرم نگاهی می كند و می گويد:"ماهلانی سر لب هايت چه بلايی آمده؟"می گويم:"چيزی نشده.نمی خواهی عكس مرا قاب بگيری؟”

ژوزه ساراماگو
Read more

“درخت با جنگل سخن می گویدعلف با صحراستاره با کهکشانو من با تو سخن می گویمنامت را به من بگودستت را به من بدهحرفت را به من بگوقلبت را به من بدهمن ریشه های تو را دریافته امو با لبانت برای همه سخن گفته امو دست هایت با دست های من آشناستو در خلوت روشن با تو گریسته ام... برای خاطر زندگان”

احمد شاملو
Read more

“چطور ، بهتر زندگي کنم ؟با كمي مكث جواب داد :گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير ،با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،و بدون ترس براي آينده آماده شو .ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .شک هايت را باور نکن ،وهيچگاه به باورهايت شک نکن .زندگي شگفت انگيز است ، در صورتيكه بداني چطور زندگي کني .پرسيدم ،آخر .... ،و او بدون اينكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :مهم اين نيست که قشنگ باشي ... ،قشنگ اين است که مهم باشي ! حتي براي يک نفر .كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود ميداند آئين بزرگ كردنت را ..بگذارعشق خاصيت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسي .موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن ..داشتم به سخنانش فكر ميكردم كه نفسي تازه كرد وادامه داد ... :هر روز صبح در آفريقا ، آهويي از خواب بيدار ميشود و براي زندگي كردن و امرار معاش در صحرا ميچرايد ،آهو ميداند كه بايد از شير سريعتر بدود ، در غير اينصورت طعمه شير خواهد شد ،شير نيز براي زندگي و امرار معاش در صحرا ميگردد ، كه ميداند بايد از آهو سريعتر بدود ، تا گرسنه نماند .مهم اين نيست كه تو شير باشي يا آهو ... ،مهم اينست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خيزي و براي زندگيت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دويدن كني ..به خوبي پرسشم را پاسخ گفته بود ولي ميخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،كه چين از چروك پيشانيش باز كرد و با نگاهي به من اضافه كرد :زلال باش ... ،‌ زلال باش .... ،فرقي نميكند كه گودال كوچك آبي باشي ، يا درياي بيكران ،زلال كه باشي ، آسمان در توست .”

yasmina
Read more