“مار با یک ضربه نی می میرد. اگر ضربه دوم را بزنی جان می گیرد. دلیلش چیزی نیست مگر تناسبی که اعداد میان خود دارند.”

سهراب سپهری

سهراب سپهری - “مار با یک ضربه نی می میرد. اگر ضربه دوم...” 1

Similar quotes

“من نه آنچه را که او گفته بود بل آنچه را که خودم می خواستم بگویم می خواندم،-واژه هایی را می خواندم که اندیشه کودکانه خودم شکسته بسته می کوشید تا هجی کند. کتاب را هرگز کسی نمی خواند. در خلال کتابها ما خود را می خوانیم، خواه برای کشف و خواه برای بررسی خود. و آنان که دید عینی تری دارند بیشتر دچار پندارند. بزرگترین کتاب آن نیست که پیامش بسان تلگرامی روی نوار کاغذ، در مغز نقش می بندد، بل آنکه ضربه جانبخش وی زندگی های دیگری را بیدار کند و آتش خود را که از همه گون درخت مایه می گیرد از یکی به دیگری سرایت دهد و، پس از آنکه آتش سوزی درگرفت، از جنگلی به جنگل دیگر خیز بردارد.”

رومن رولان
Read more

“ادمی همین که شناختهای خود را با دیگران در میان می گذارد دیگر انها را چندان دوست ندارد”

نیچه
Read more

“معلم پای تخته داد میزدصورتش از خشم گلگون بودو دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بودولی آخر کلاسیهالواشک بین خود تقسیم می کردندوآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زدبرای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پایانتساویهای جبری را نشان می‌دادبا خطی ناخوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاریکغمگین بودتساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر استاز میان جمع شاگردان یکی‌برخاستهمیشه... یک نفر باید بپاخیزد:به آرامی سخن سر دادتساوی اشتباهی فاحش و محض استنگاه بچه‌ها ناگه به یک سو خیره گشت ومعلم مات بر جا ماندو او پرسید : اگر یک فرد انسان ، واحد یک بودآیا یک با یک برابر بود؟سکوت مدهشی بود و سوالی سختمعلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود:و او با پوزخندی گفتاگر یک فرد انسان واحد یک بودآنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکهقلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟اگر یک فرد انسان واحد یک بودآنکه صورت نقره گون ، چون قرص مه می‌داشت بالا بودوآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟اگر یک فرد انسان واحد یک بوداین تساوی زیر و رو می شدحال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بودنان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟یک اگر با یک برابر بودپس که پشتش زیر بار فقر خم می‌گشت؟یا که زیر ضربه شلاق له می‌گشت؟یک اگر با یک برابر بودپس چه‌کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟:معلم ناله‌آسا گفت:بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید...یک با یک برابر نیست”

خسرو گلسرخی / Khosro Golesorkhi
Read more

“شما هنگام سختی دعا می کنید و در هنگام فقر زبان به نیایش می گشایید.کاش در روزگار نعمت و شادی نیز دعا می کردید.زیرا حقیقت دعا جز این نیست که شما هستی خویش را در اثیر آسمانی و اکسیر زندگی گسترش می دهید.وقتی دعا می کنید شما به معراج می روید پس بگذارید زیارت نامرئی شما از این معبد به خاطر چیزی جز وجد و شادی و همراز شدن با جان جهان نباشد.همین که به حریم این معبد پنهان وارد شوید شما را کافی است.من نمی توانم شما را دعایی بیاموزم و کلماتی تعلیم کنم که بدان خدا را نیایش کنید.خداوند به کلمات شما گوش نخواهد کرد مگر آن کلمات را خود بر زبان شما جاری کند.ای پروردگار ما- ما نمی توانیم چیزی از تو بخواهیم-زیرا تو نیاز های ما را نیک می دانی پیش از آنکه نیاز ها در ما زاده شود.نیاز حقیقی ما تویی و اگر تو خود را بیشتر به ما دهی همهء آرزوهای ما را برآورده کرده ای.ا”

جبران خلیل جبران
Read more

“کتاب را هر گز کسی نمی خواند. در خلال کتابها ما خود را می خوانیم، خواه برای کشف و خواه برای بررسی خود. و آنان که دید عینی تری دارند بیشتر دچار پندارند. بزرگترین کتاب آن نیست که پیامش، بسان تلگرامی روی نوار کاغذ، در مغز نقش می بندد، بل آن که ضربه ی جانبخش وی زندگیهای دیگری را بیدار کند و آتش خود را که از همه گون درخت مایه میگیرد از یکی به دیگری سرایت دهد و، پس از آنکه اتش سوزی در گرفت، از جنگلی به جنگل دیگر خیز بردارد ...”

.سفر درونی - رومن رولان
Read more