“اگر تنها ترین تنهاها شوم ، باز خدا هست ، او جانشین همه نداشتن هاست نفرین و آفرین ها بی ثمر است اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان ، هول وکینه بر سرم بارد تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی ای پناهگاه ابدی! تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی”
“به همه جا برو به همه چیز پاسخ بده هیچ چیز نمی تواند جسد تو را دوباره بکشد!”
“مردم تهران مثل همه، به نوعی منتظر چیزیاند. توی صف منتظر اتوبوساند، یا منتظر نان لواشاند، یا منتظر پاسپورتاند، یا منتظر برگشتن بچههایشان از جبههها، یا منتظر اعلان کوپن مرغاند، یا منتظر اعلان کوپن نفتاند، یا منتظر خرداد سال آیندهاند… و خدا را شکر میکنند. مردم تهران همیشه خدا را شکر میکنند. «بابا، حالا خوبه.» اگر برق دو ساعت برود میگویند بابا حالا خوبه دو ساعت میره. اگر چهار ساعت برود میگویند بابا حالا خوبه چهار ساعت میره. اگر اصلا برود میگویند بابا حالا خوبه که نفت هست. اگر نفت نباشد میگویند بابا حالا خوبه که زغال هست. اگر توی ستون فقراتشان لگد بزنند میگویند بابا حالا خوبه که توی مخمون نزدند. اگر توی مخشان لگد بزنند میگویند بابا حالا خوبه توی شکممان نزدند… شکر میکنند و روزگار را در میهن اسلامی میگذرانند”
“می ترسم از این که به هر حال کسی این یادداشت ها را بخواند.می ترسم از اینکه حتی خودم،اگر همه چیز را بنویسم،نتوانم آن ها را باز بخوانم.چیز هایی هست که ذهن فراموش می کند. چیزهایی هست که آدم سالیان بسیار کوشیده است نداند.نوشتن آن ها یعنی واقعیت بخشیدن به آن ها.”
“در چنین جوامعی انسان در انتظار قهرمان است و شکستها و پیروزیهایش را در وجود یکنفر میبیند و با یک شکست، همه چیز را از دسترفته میپندارد و ناامید میشود.”