“در مدرسهآموزگارکدام دختر استکه شو می‌کند به باد؟کودکدختر همهٔ هوس‌ها.آموزگارباد، به‌اشچشم روشنی چه می‌دهد؟کودکدستهٔ ورق‌های بازیو گردبادهای طلائی را.آموزگاردختر در عوضبه او چه می‌دهد؟کودکدلکِ بی‌شیله پیله‌اش را.آموزگاردخترکاسمش چیست؟کودکاسمش دیگر از اسرار است![پنجرهٔ مدرسه، پرده‌ئی از ستارها دارد]لورکا، فدریکو گارسیا. «فدریکو گارسیا لورکا». همچون کوچه‌ئی بی‌انتها. ترجمهٔ احمد شاملو. چاپ سوم، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۷۴،”

احمد شاملو

احمد شاملو - “در مدرسهآموزگارکدام دختر استکه شو می‌کند...” 1

Similar quotes

“همچون کسی که در کشتی شکسته‌ای از تیرکی در حال سقوط آویزان است. شاید اما از آنجا نشانه‌ای به رهایی باز یابد.”

Walter Benjamin
Read more

“ ...اینکه می گویم مترجم نباید دیده شود وقتی به ترجمه ی ادبی می رسیم ممکن است حکم بی رحمانه ای باشد. شاید تسکین این درد این است که مترجم بداند در کار بسیار مهمی دخالت کرده است. او در تب و تاب و شور آفرینش با مؤلف و نویسنده وارد مشارکت شده است. مثل آهنکاری که در ساختن یک بنای فخیم معماری از او کمک بخواهیم اما بعد از اتمام کار دیگر تیرآهن ها را نمی بینیم. ترجمه به نظر من چنین سهمی از آفرینش می گیرد. یک چیزهایی از آفرینش در او هست... منتها اصل قضیه به نظر من این است که ترجمه آفرینش نیست. ترجمه مشارکت دورادور در اثری ست که قبلاً آفریده شده. اینجاست که بحث فنی آن پیش می آید. یعنی ترجمه یک کار بسیار دقیق فنی در انتقال یک اثر آفریده شده است. این امر دوقطبی بودن یا دولبه بودن کار ترجمه را نشان می دهد... یعنی شما از یک طرف در یک اثر آفرینشی دخالت دارید و از طرف دیگر باید هرچه کمتر دیده شوید. دلداری ای که به مترجم می شود داد این است که در یک کار بزرگ مشارکت دارد و دارد در کار سترگی دخالت می کند. بنابراین هرقدر فروتنی نشان بدهد باز هم از باد آن آفرینش اصلی چیزی به او می رسد.”

مهدی سحابی
Read more

“اما چه رنجي است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن و چه بدبختي آزاردهنده اي است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از كوير است”

علی شریعتی
Read more

“کسی به فکر گل ها نیستکسی به فکر ماهیها نیستکسی نمیخواهد باور کندکه باغچه دارد میمیردکه قلب باغچه در زیر افتاب ورم کرده استکه ذهن باغچه دارد ارام ارام از خاطرات سبز تهی میشودو حسن باغچه انگارچیز مجردیست که در انزوای باغچه پوسیده است”

فروغ فرخزاد
Read more

“امشب اما دانستم سايه‌اي را كه از او مي‌گريختم و تمام عمر به دنبالش بودم همين ماهي كوچكي است كه در سينه‌ام خانه دارد.”

الیاس علوی
Read more