“روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش حداقل سالی یک بار طلوع آفتاب را تماشا کن برای فردایت برنامه ریزی کن از عبارت متشکرم زیاد استفاده کن نواختن یک آلت موسیقی را یاد بگیر زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان اگر مجبور شدی با کسی درگیر شوی اولین ضربه را بزن و محکم بزنبرای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر همیشه در حال آموختن باش آنچه میدانی به دیگران بیاموز روز تولدت یک درخت بکار دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر از مکانهای مختلف عکس بگیر راز دار باش فرصت لذت بردن از خوشی ها را به بعد موکول نکن به دیگران متکی نباش هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکناشتباه هایت را بپذیر بدان که تمام اخباری که می شنوی درست نیستبعد از تنبیه بچه هایت آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن گاهی برای خودت سوت بزن شجاع باش، حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی، هیچ کس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد هیچ وقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکنبه کسی کنایه نزن از بین کتابهایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند برای فرزندانت آواز بخوانبرای فرزندانت کتاب بخوان افتخاراتت را با دیگران قسمت کن صدای خنده پدر و مادرت را ضبط کن نگذار شرافتت لکه دار شود سعی کن کاری نکنی که دیگران احساس مهم بودن بکنند هیچ وقت شادی دیگران را از بین نبر به رستورانهای گران نرو یک اشتباه را دوبار تکرار نکن سعی کن برای دیگران الگو باشی انگیزه ات در ازدواج عشق باشد همیشه شکر گذار باش کوچکترین پیشرفتها را هم موفقیت بدان وظیفه شناس باش به جزئیات توجه کن هیزمهای شومینه را خودت خرد کن از افراد بدبین دوری کن بدان تمام چیزهایی که میشنوی درست نیست به پیشخدمتها بیش از حد معمول انعام بده هیچ وقت ماشین نخودی رنگ نخریادت باشد حتما به مادرت تلفن بزنی در همان نگاه اول به نیروی عشق ایمان بیاور هرگز آرزوها و رویاهای دیگران را کوچک نشمار اگر کسی به تو آبنبات نعنایی تعارف کرد رد نکن از صمیم قلب عشق بورز ممکن است کمی لطمه ببینی اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است همیشه عکسهای جدید از خودت بگیر وقتی می دانی کسی واقعا زحمت کشیده که شیک شود به او بگو معرکه شده ای علامت خاصی بین خودت و همسرت در نظر بگیر تا در میهمانی ها با او رد و بدل کنی تا بداند حتی در مکانهای شلوغ هم به او توجه دارییادت باشد که محبت همه کس را تحت تاثیر قرار میدهد هرگز پشت تلفن شماره کارت اعتباری ات را نگو یادت باشد تمام مردم از چیزی وحشت دارند، به چیزی عش”

جکسون براون

جکسون براون - “روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش...” 1

Similar quotes

“امکان دارد انسان غیر مذهبی فکر کند شری که در خفا مرتکب می شود، نادیده می ماند. اما این را نیز به خاطر داشته باشید که اگر انسان غیر مذهبی فکر کند کسی از بالا مواظب او نیست، در عین حال درست به همین دلیل هم می داند کسی او را عفو نخواهد کرد....این شخص به مراتب بیش از دینداران امکان دارد بکوشد با اعتراف در حضور جمع خود را تطهیر کند. این شخص از دیگران طلب عفو خواهد کرد....و به همین دلیل پیشاپیش می داند باید دیگران را ببخشاید”

امبرتو اکو
Read more

“به هر کجا که پا می گذاری عشق را بگستران . اول از همه در خانه خویش ، عشق را به فرزندانت ، به همسرت و به همسایه ات نثار کن .اجازه نده کسی پیش تو بیاید و بهتر و شادتر ترکت نکند .مظهر مهر خداوندی باش مهر در چهره خود ، مهر در چشمان خود ، مهر در تبسم خود ، مهر در برخورد گرم.ا”

مهران افشاری
Read more

“اهریمن:میدونم که خودت هم از عشق بویی نبرده ای. اما متاسفانه عشق را نمیشه به کسی درس داد و گفت چیه، باید تو دل خود آدم باشه. گمونم عشق اونه که بتونی یک نفر دیگر را از خودت بیشتر دوست داشته باشی. آیا تا حالا شده که دیگری را از خودت بیشتر دوست داشته باشی؟”

صادق چوبک
Read more

“دیوانه"یکی دیوانه‏ای آتش برافروخت در آن هنگامه جانِ خویش را سوخت همه خاکسترش را باد می‏بُرد وجودش را جهان از یاد می‏بُرد تو همچون آتشی ای عشقِ جان‏سوز من آن دیوانه‏مردِ آتش‏افروز من آن دیوانه‏ی آتش‏پرستم در این آتش خوشم تا زنده هستم بزن آتش به عود استخوانم که بوی عشق برخیزد ز جانم خوشم با این‏چنین دیوانگی‏ها که می‏خندم به آن فرزانگی‏ها به غیر از مردن و از یاد رفتن غباری گشتن و بر باد رفتن در این عالم سرانجامی نداریم چه فرجامی ؟ که فرجامی نداریم لهیبی همچو آهِ تیره‏روزان بساز ای عشق و جانم را بسوزان بیا آتش بزن خاکسترم کن مس‏ام، در بوته‏ی هستی زرم کن”

«فریدون‏مشیری»
Read more

“یادم است روزی حوالی دیپلم با هم رفتیم به یک مهمانی. دخترها و پسرها می رقصیدند. تو پیشنهاد رقص دادی و من گفتم بلد نیستم. تو گفتی من هم بلد نیستم. من شانه هایم را بالا انداختم. تو کفشهایت را در آوردی و با صدای تپش قلبت رقصیدی. آرام آرام همه از دورت کنار رفتند. فکر می کردی چشم همکلاسی ها را چهار تا کرده ای از بس که خوب می رقصی. اصلا هم به من نگاه نمی کردی که داشتم از خجالت آب می شدم. اواسط مجلس، صاحبخانه ناگهان از پشت پیانو بلند شد و تنهایی برات کف زد. مادرانه در آغوشت کشید. گفت دخترم فیزیک بدن تو متناسب پیچ و خم های آهنگ نیست، مطمئن باش رقصندگان واقعی با هر آهنگی می رقصند. همین که دید نمی فهمی منظورش چیست، دست نوازش به سرت کشید. گفت تو ذاتا از رقص بیزاری. چون پدر و مادرت را می شناسم، توصیه می کنم به این جور مجلسها نروی و اگر ناچار شدی، تصویر نابی انتخاب کن برای کشیدن یا مثل برادرت دوربینی ببر برای عکس گرفتن..تو بی خداحافظی رفتی و دیگر هیچ وقت در مهمانی ها نرقصیدی. یکباره حسی پیدا کردی از سرگردانی و تنهایی. منتظر بودی کسی بیاید و بپرسد چه کاره ای، از کجا آمده ای. پدر و مادرت کیست.. سالها از من دوری کردی. چون فکر می کردی باعث تحقیر من و خودت شده ای.”

محمد محمدعلی
Read more