“اگر می توانستماگر داغ رسم قدیم شقایق نبوداگر دفتر خاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبوداگر ذهن آیینه خالی نبوداگر عادت عابران بی خیالی نبوداگر گوش سنگین این کوچه هافقط یک نفس می توانست طنین عبوری نسیمانه را به خاط سپارداگر آسمان می توانست ، یکریزشبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارداگر رد پای نگاه تو را باد و باران از این کوچه ها آب و جارو نمی کرداگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرداگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را برای کسی باز می کردو می شد به رسم امانت گلی را به دست زمین بسپریم و از آسمان پس بگیریماگر خاک کافر نبودو روی حقیقت نمی ریختاگر ساعت آسمان دور باطل نمی زداگر کوها کر نبودنداگر آبها تر نبودنداگر باد می ایستاداگر حرفهای دلم بی اگر بوداگر فرصت چشم من بیشتر بوداگر می توانستم از خاک یک دسته لبخند پرپر بچینمتو را می توانستم ای دور از دور یک بار دیگر ببینم”

قیصر امین‌پور

قیصر امین‌پور - “اگر می توانستماگر داغ رسم قدیم شقایق...” 1

Similar quotes

“روی دفترهایم، روی میز تحریرم،روی درختان، روی ماسه،روی برف، نام تو را می نویسم. روی همه ی صفحه های خوانده شده، روی صفحه های سفید، روی سنگ و خون و کاغذ یا خاکستر، نام تو را می نویسم. روی جنگل و کویر، بر آشیانه ها و گل های طاووسی نام تو را می نویسم. روی همه ی تکه پاره های آسمان لاجوردی، روی مرداب،این آفتاب پوسیده، روی رودخانه،این ماه زنده، نام تو را می نویسم. و به نیروی یک واژه، زندگی را از سر می گیرم، من برای شناختن و نامیدن تو، پا به جهان گذاشته ام ای آزادی!”

Paul Eluard
Read more

“دیگر کم کم کاسه ی صبرگرگ از این که خوک ها نمی توانند دنیا را از چشم یک گوشت خوار ببینند لبریز می شد..”

جیمز فین گارنر
Read more

“شما هنگام سختی دعا می کنید و در هنگام فقر زبان به نیایش می گشایید.کاش در روزگار نعمت و شادی نیز دعا می کردید.زیرا حقیقت دعا جز این نیست که شما هستی خویش را در اثیر آسمانی و اکسیر زندگی گسترش می دهید.وقتی دعا می کنید شما به معراج می روید پس بگذارید زیارت نامرئی شما از این معبد به خاطر چیزی جز وجد و شادی و همراز شدن با جان جهان نباشد.همین که به حریم این معبد پنهان وارد شوید شما را کافی است.من نمی توانم شما را دعایی بیاموزم و کلماتی تعلیم کنم که بدان خدا را نیایش کنید.خداوند به کلمات شما گوش نخواهد کرد مگر آن کلمات را خود بر زبان شما جاری کند.ای پروردگار ما- ما نمی توانیم چیزی از تو بخواهیم-زیرا تو نیاز های ما را نیک می دانی پیش از آنکه نیاز ها در ما زاده شود.نیاز حقیقی ما تویی و اگر تو خود را بیشتر به ما دهی همهء آرزوهای ما را برآورده کرده ای.ا”

جبران خلیل جبران
Read more

“سکوت کرده امنگاه می کنمو می شمارم قدم هایت را که این گونه آرام تو را از من دور می کنندمی شمارم زمان را که این گونه آسان تو را از من می گیردمی دانم زمانی که محو شوی گریه خواهم کردو خواهم شمارد که چند روز به نامت گذشتراستی یادت هست وقتی آمدی راه را گم کرده بودی؟”

(ماهور احمدی(سکوت گرد مضاعف
Read more

“ما خیال می کردیم که راه رسیدن به آن ناکجاآبادمان از هر کوچه ای باشد، باشد، قصد فقط رسیدن است، به دست گرفتن قدرت است، حاکمیت سیاسی است. فکر هم می کردیم این چیزها، این دورویی ها، پشت و واروهای هر روزه مان را وقتی به آن جامعه رسیدیم مثل یک جامه قرضی درمی آوریم و می اندازیم توی زباله دانی تالیخ. اما حالا می فهمم تاریخ اصلا زباله دانی ندارد. هیچ چیز را نمی شود دور ریخت”

Houshang Golshiri
Read more