“ساقی و مطرب و مِی جمله مهیاست، ولیعیش بی یار مهیا نشود، یار کجاست؟”

حافظ

Explore This Quote Further

Quote by حافظ: “ساقی و مطرب و مِی جمله مهیاست، ولیعیش بی یار مهیا… - Image 1

Similar quotes

“دردم از یار است و درمان نیز همدل فدای او شد و جان نیز هم”


“زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست ... پیرهن چاک و غزل خوان و صُراحی در دستنرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان ... نیم شب، دوش به بالین من آمد بنشستسر فراگوش من آورد به آواز حزین ... گفت: «ای عاشق شوریده‌ی من، خوابت هست؟»عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند ... کافر عشق بود گر نشود باده پرستبرو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر ... که ندادند جز این تُحفه به ما روز اَلَستآن چه او ریخت به پیمانه‌ی ما نوشیدیم ... اگر از خَمر بهشت است وگر باده مستخنده جام مِی و زلف گره گیرِ نگار ... ای بسا توبه که چون توبه‌ی حافظ بشکست”


“شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نوابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست”


“ای شاهد قدسی! که کِشَد بند نقابت؟ ... و ای مرغ بهشتی! که دهد دانه و آبت؟خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز ... کآغوش که شد منزل آسایش و خوابت؟”


“سینه تنگ من و بار غم او هیهاتمرد این بار گران نیست دل مسکینم”


“اگر به زلفِ درازِ تو دست ما نرسدگناهِ بختِ پریشان و دستِ کوتَهِ ماست”