“فرار از تعهدها، در حقیقت فرار از خویشتن است.”
“در اشکال ، خط مستقیم از هر شکلی به حقیقت، نزدیک تر است چون بی انتهاست به آخرش مطمئنا نخواهم رسید .... مطمئنا پس چرا می روم؟ چرا؟ چون رسالتم رفتن است...”
“همچون کسی که در کشتی شکستهای از تیرکی در حال سقوط آویزان است. شاید اما از آنجا نشانهای به رهایی باز یابد.”
“ای در میان جانم و جان از تو بی خبر از تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر از تو خبر به نام و نشان است خلق را وانگه همه به نام و نشان از تو بی خبر جویندگان گوهر دریای صنع تو در وادی یقین و گمان از تو بی خبر”
“خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد”
“بند آمدن نفس، همانا رهایی از گردش پی در پی خویش است.”