“أسرق نفسيويزداد ثرائي فحشا!”

جمانة حداد

جمانة حداد - “أسرق نفسيويزداد ثرائي فحشا!” 1

Similar quotes

“ حين أكون بحالة عشق أشعر أني صرت بوزن الريشة، أني أمشي فوق الغيم و أسرق ضوء الشمس و اصطاد الأقمار ”

سعاد الصباح
Read more

“في غربتي الكبرى يحدث أن أجمع أحزاني على كفيك وانتظر المعجزة.يحدث أن أسرق منك قبلة وأنا أسير في المدن البعيدة مع غيرك.”

أحلام مستغانمي
Read more

“في مجتمع غير منتج وإنما يعتمد علي أعمال الوساطة لا يمكن أن أغتني أنا و أنت في نفس الوقت، إذ لم ينتج شيء جديد يمكننا اقتسامه، بل يكون ثرائي علي حسابك وثراؤك علي حسابي، لأننا نتبادل السلع و لا نصنعها، والأمر يتوقف علي أينا أشطر من الآخر.”

جلال أمين
Read more

“لماذا تتهمونني بذلك ؟!.. أقسم أني لا أعرف شيئاً عمّا حدث.. لم أكن في ذلك الحي الهادئ - ثالث شارع فرعي إلى اليسار - وقتها.. ولم أضرب الرجل على رأسه - مؤخرة رأسه تحديداً - على الإطلاق.. ولم أسرق بالطبع ما يزن 3 كيلو جرامات - ونصف - من الذهب.. صدقوني !”

أحمد صبري غباشي
Read more

“اندیشیدنفسق‌وفجوری بدتر از اندیشیدن وجود ندارد.مثل گرده‌افشانی علفی هرز، این بی‌بندوباری تکثیر می‌شود.در ردیفی که برای گل مارگریت کرت‌بندی شده.هیچ‌چیز برای آن‌هایی که می‌اندیشند مقدس نیستهر چیزی را همان می‌نامند که هستتجزیه‌های عیاشانه ترکیب‌های فاحشه‌وارشتابی وحشی و هرزه دنبال واقعه‌ای عریانلمس شهوانی موضوع‌های حساسفصل تخم‌ریزی نظریه‌ها ـ این‌ها خوشایند آن‌هاستچه در روز روشن چه در تاریکی شببه‌هم می‌آمیزند در شکل زوج، مثلث، دایره.جنسیت و سن طرف مقابل این‌جا مطرح نیستچشم‌هاشان برق می‌زند، گونه‌هاشان گل می‌اندازد.دوست دوست را از راه به‌در می‌کنددختربچه‌های حرام‌زاده پدر را منحرف می‌کنندبرادری خواهر کوچک‌ترش را وادار به فحشا می‌کند.میوه‌های دیگری از درخت ممنوعمتفاوت با باسن‌های صورتی مجلات مستهجنبیشتر از تصاویر واقعا مبتذل این مجلات، به مزاجشان خوش می‌آیدکتاب‌هایی که آن‌ها را سرگرم می‌کند تصویر ندارند.تنها تنوع آن‌هاجملات خاصی‌ست که با ناخن یا مداد رنگیزیرشان خط می‌کشند.چه وحشتناک آن‌هم در چه حالاتیو با چه سادگی افسارگسیخته‌ییذهن موفق می‌شود در ذهن دیگر نطفه ببندداز آن حالات حتا کاماسوترا* خبری ندارد.به‌هنگام این قرارهای مخفی عاشقانه، حتا چایی به سختی دم می‌کشد.آدم‌ها روی صندلی می‌نشینند، لب‌هایشان را تکان می‌دهندهر کسی خودش پا روی پا می‌اندازداین‌گونه یک پا کف اتاق را لمس می‌کندپای دیگر آزادانه در هوا می‌چرخدگاه‌به‌گاه کسی بلند می‌شود نزدیک پنجره می‌رودو از روزنه‌ی پردهخیابان را دید می‌زند”

Vislava Shimborska
Read more