“حسرت همیشگی حرفهای ما هنوز ناتمام...تا نگاه می کنی: وقت رفتن استبازهم همان حکایت همیشگی !پیش از آنکه با خبر شویلحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگیناگهان چقدر زود دیر می شود!”

قيصر امين پور

قيصر امين پور - “حسرت همیشگی حرفهای ما هنوز ناتمام...تا...” 1

Similar quotes

“کوه با نخستین سنگها آغاز می شود و انسان با نخستین درد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم”

شاملو
Read more

“با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من می خواستم که گم بشوم در حسار تو احساس می کنم که جدایم نموده اند همچون شهاب سوخته ای از مدار تو آن کوپه ی تهی منم آری که مانده ام خالی تر از همیشه و در انتظار تو این سوت آخر است و غریبانه می رود تنهاترین مسافر تو از دیار تو هر چند مثل اینه هر لحظه فاش تو هشدار می دهد به خزانم بهار تو اما در این زمانه عسرت مس مرا ترسم که اشتباه بسنجد عیار تو”

محمدعلی بهمنی
Read more

“ذهن های ما توسط قانون تاثیر معکوس اداره می شود . ما با همان چیزی برخورد می کنیم که بسیار زیاد مراقب هستیم به آن برنخوریم ، زیرا آگاهی ما فقط روی آن متمرکز می شود .”

Emil Coue
Read more

“افتادن، هیچ شکوهی ندارد. آنگاه که جانی از زیر ضربه ها بدربردی، تازه هراس آغاز می شود. جویده شده ای. جای جای زخم بیم در تو بافته می شود. احساس اینکه نتوانی برخیزی! احساس دهشتناک. اگر نتوانی برخیزی؟! بیم فردا. این تو را می کُشد. با این همه برمی خیزی. نیمه خیز می شوی و برمی خیزی. اما همان دم که در برخاستنی ترس این داری که نتوانی بایستی. به دشواری می ایستی، اما براه افتادن دشواری تازه ایست. یک گام و دو گام. پاها، پاهای تو نیستند. می لرزند. ناچار و نومید قدم برمی داری. در تو ستونی فرو ریخته است.”

محمود دولت‌آبادی
Read more

“مرا تو بی سببی نيستی. به راستیصلت کدام قصيده ای ای غزل؟ ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب از دريچه ی تاريک؟کلام از نگاه تو شکل می بندد.خوشا نظر بازيا که تو آغازمی کنی!”

احمد شاملو
Read more