“عشق و محبت به هم آویختندخون ز سر و صورت هم ریختند تا که کمی خون ز سر عشق ریختجست و ز میدان محبت گریخت”

ایرج‌میرزا

ایرج‌میرزا - “عشق و محبت به هم آویختندخون ز سر و صورت هم...” 1

Similar quotes

“صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنمتا به کی در غم تو ناله شبگیر کنمدل دیوانه از آن شد که نصیحت شنودمگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنمآن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهاتدر یکی نامه محال است که تحریر کنمبا سر زلف تو مجموع پریشانی خودکو مجالی که سراسر همه تقریر کنمآن زمان کارزوی دیدن جانم باشددر نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنمگر بدانم که وصال تو بدین دست دهددین و دل را همه دربازم و توفیر کنمدور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگویمن نه آنم که دگر گوش به تزویر کنمنیست امید صلاحی ز فساد حافظچون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم”

حافظ
Read more

“زآن پیش که نام تو ز عالم برودمِی خور که چو می به دل رسد غم برودبگشای سر زلف بتی بند به بندزآن پیش که بند بندت از هم برود”

خیام
Read more

“شنیدم باز هم گوهر فشاندی ------------- که روشنفکر را بزغاله خواندیولی ایشان ز خویشانت نبودند ------------- در این خط جمله را بیجا نشاندیسخن گفتی ز عدل و داد و انرا --------------- به نان و آب مجانی کشاندیاز این نقَلت که همچون نُقل تر بود ---------------- هیاهو شد عجب توتی تکاندیسخ...ن هایت ز حکمت دفتری بود --------------- چه کفترها از این دفتر پراندیولیکن پول نفت و سفره خلق ----------------- زیادت رفت و زان پس لال ماندیسخن از آسمان و ریسمان بود ---------------- دریغا حرفی از جنگل نراندیچو از بزغاله کردی یاد ای کاش ------------ سلامی هم به میمون میرساندی--”

سیمین بهبهانی / Simin Behbahani
Read more

“جان دگرم بخش که آن جان که تو دادیچندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شدهر سنگ که بر سینه زدم نقش تو بگرفتآن هم صنمی بهر پرستیدن من شد”

طالب آملی
Read more

“ما ز بالائیم و بالا می رویمما زدریائیم و دریا میرویمما از آنجا و از اینجا نیستیم ما ز بی جائیم و بی جا می رویمكشتی نوحیم در طوفان روحلاجرم بی دست و بی پا می رویمهمچو موج از خودبرآوردیم سرباز هم در خود تماشا می زدیماختر ما نیست در دورقمرلاجرم فوق ثریا می رویم ما ز بالائیم و بالا می رویم”

مولوی
Read more