“مهم نیست پل ها رااز کدام سویِ رودِ بزرگ بنا می کنندما به آب خواهیم زدمااز پرده هایِ تو در تویِ این تقدیرِ مزخرفعبور خواهیم کرد”

سید علی صالحی

Explore This Quote Further

Quote by سید علی صالحی: “مهم نیست پل ها رااز کدام سویِ رودِ بزرگ بنا می کنن… - Image 1

Similar quotes

“اشتباه از ما بوداشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال پیاله می دیدیمدستهامان خالیدلهامان پرگفتگوهامان مثلا یعنی ماکاش می دانستیمهیچ پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آوردحالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می میریماز خانه که می آئییک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغو تحملی طولانی بیاوراحتمال گریستن ما بسیار است”


“دستت را به من بدهنترسبا هم خواهیم پریدحضور و حیات و حوصله ی من از تودرد و بلا و بی کسی های تو از من”


“هرچه هست، جز تقدیری که منش می شناسم، نیست!دست هایم را برای دست های تو آفریده اندلبانم را برای یادآوری بوسه، به وقت آرامش.هی بانو! سادگی، آوازی نیست که در ازدحام این زندگانزمزمه اش کنیم. هرچه بود، جز نقدیری که تو را بازت به من می شناسد،نشانی نیست!رخسار باکره در پیاله آب، وسوسه لبریز آفرینه نور،و من که آموخته ام تا چون ماه رادر سایه سار پسین نظاره کنم. هی بانو...!”


“الا يا ايها الساقی!" اين تو، اين پياله، اينم طهورای خودمون می مثلا با قافيه‌ی خودت: باقی! که ما فرقش و نفهميديم با اين يکی چيه؟ راه به راه رفتيم تا رسيديم به يه رويا به يه رويای بی‌خيال بعد برگشتيم سَرِ جا اَوَلِمون که چی!؟ که مثلا "ادر کاسا و ناولها ...!" خُب اينو از همون اول می‌گفتی دختر! اول و آخر نداره عشق مشکل که افتاد،‌ بذار بيفته، بنويسش پایِ شکسته‌ی ما!”


“چرا به‌یاد نمی‌آورم؟همیشه‌ی بودن، با هم بودن نیستچرا به‌یاد نمی‌آورم؟از هرچه تو را به یاد من می‌آورد، نامی نیستباران می‌آمد، گفتی بیا به کوه برویم”


“لب اگر تشنه، جام شوکرانش در پيش، دل اگر تنها، هزار دشنه‌ی پنهانش در پشت”