“پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمهروبرو، روبرو قتلگاه آدمهروح جنگل سياه با دست شاخه‌هاش دارهروحم رو از من مي‌گيــرهتا يه لحظه مي‌مونمجغدها تو گوش هم ميگنپلنگ زخمي مي‌ميـــرهراه رفتن ديگه نيستحجله پوسيدن من جنگل پيـرهپشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمهروبرو، روبرو قتلگاه آدمهقلب ماه سر به زيربه دار شاخه‌ها اسيرغروبش رو من مي‌بينمترس رفتن تو تنموحشت موندن تو دلمخواب برگشتن مي‌بينمهر قدم به هر قدملحظه به لحظهسايه دشمن مي‌بينمپشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمهروبرو، روبرو قتلگاه آدمهپشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمهروبرو، روبرو قتلگاه آدمه”

ايرج جنتي عطايي

ايرج جنتي عطايي - “پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمهروبرو...” 1

Similar quotes

“مرد سر قرار نیامد.زن هم همین طور.هر کدام از آن ها می خواست به دیگری ثابت کند که می تواند سر قرار نیاید، اما این ظاهر قضیه بود. آن ها همدیگر را می پاییدند از پشت درختان پارک.”

رسول یونان
Read more

“انفجار لاشه» خمیازه های کشدار سیگار پشت سیگارشب گوشه ای به ناچار سیگار پشت سیگاراین روح خسته هر شب جان کندنش غریزی استلعنت به این خود آزار سیگار پشت سیگاریک استخوان و صد میخ آن پرده را دریدندناموس سایه بر دار سیگار پشت سیگاردر انجماد یک تخت این لاشه منفجر شدپاشیده شد به دیوار سیگار پشت سیگاربر سنگ فرش کوچه خوابیده بی سرانجاماین مرده ی کفن خوار سیگار پشت سیگارصد صندلی در این ختم بی سرنشین کبودندمردی تکیده، بیزار سیگار پشت سیگارتصعید لاله ی گوش با جیغ های رنگیشک و شروع انکار سیگار پشت سیگاراین پنج پنجه امشب همخوابگان خاکندبدرود دست و گیتار سیگار پشت سیگارمردم در این رهایی در کوچه های بن بستانگار ها نه انگار سیگار پشت سیگارماسیده شد تلافی بر میله میله پولاددر یک تنور نمدار سیگار پشت سیگارمبهوت رد دودم، این شکوه ها قدیمی استمومن به اصل تکرار سیگار پشت سیگارلخت و پلید با اخم کنج اتاق تاریکدر بستری گنهکار سیگار پشت سیگارصد لنز بی ترحم در چشم شهر جوشیدوین شاعران بیکار سیگار پشت سیگاردر لابلای هر متن این صحنه تا ابد هستمردی به حال اقرار سیگار پشت سیگاراسطوره های خائن در لابلای تاریخخوابند عین کفتار سیگار پشت سیگارعکس تو بود و قصه، قاب تو بود و انکارکوبیده شد به دیوار سیگار پشت سیگاربا یک طپانچه امشب این عطسه هم ترور شدشلیک تیر اخطار سیگار پشت سیگارهر شب همین بساط است، چای و سکوت و یک فیلمبعد از مرور اشعار سیگار پشت سیگارته مانده های سیگار در استکانی از چایهاجند و واج انگار سیگار پشت سیگارکنسرو شعر و سیگار، تاریخ انقضا خوردسه/یک/ممیز چهار سیگار پشت سیگارخودکار من قدیمی است گاهی نمی نویسدیک مارک بی خریدار سیگار پشت سیگار”

اندیشه فولادوند
Read more

“دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگوگفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگومن به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو”

مولوی
Read more

“هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند بشکوه تر از کوه دماوند غرورم یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سر مویی ز سر موی تو دورم ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قاف قرار من و من عین عبورم بگذار به بالای بلند تو ببالم کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم”

قيصر امين پور / Gheysar Aminpour
Read more

“ما نوشتيم و گريستيمما خنده كنان به رقص بر خاستيمما نعره زنان از سر جان گذشتيم ...كسي را پرواي ما نبود.در دور دست مردي را به دار آويختند :كسي به تماشا سر برنداشتما نشستيم و گريستيمما با فريادياز قالب خود بر آمديم”

شاملو
Read more