“لو أن عصفوراً هجر الطيران و شغف بركوب الدراجة ، جاء إلى يشكو مما ينتابه بين الحين و الحين من اضطرابات عصبية ، و يطلب منى أن أصف له الدواء ، لما لبيت طلبه ، و لأمرته فى غضب أن يعود إلى ما خلق من أجله”
“راستی و یک رویی موهبتی است که به اندازه هوش و زیبایی نادر است، و بی انصافی است که انسان آن را از همه کس طلب کند.”
“هر جامعه ای که بنیادش بر بی صداقتی ست و هر جرم و جنایتی را تحمل می کند با این بهانه که این بخشی از رفتار عادی انسان است، رفتاری منحصر به مشتی نخبگان،و گروه دیگری را هر قدر اندک و کوچک محروم می کند از غرور و شرفش و حتی حق زندگی اش ،خودش را دستی دستی محکوم به انحطاط اخلاقی و نهایتا فرو پاشی محض می کند.”
“لا يوجد انسان ضعيف، بل يوجد انسان يجهل موطن قوته”
“دیگر به راستی می دانستم درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوشی نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آنکه بتواند رازش را برای کسی تعریف کند.، دردی که انسان را بدون قدرت دست و سر باقی می گذارد و انسان حتی یارای آن را ندارد که سرش را روی بالشت حرکت دهد. ”
“لم يجعل اقتراب الموسكوفيين أكثر جدية بل على العكس. لقد ارتفع صوتان في أعماق النفوس متماثلان بالقوة, كما يحدث عادة أمام مصيبة فادحة. كان الصوت الأول يوصي بحكمة أن ينتبه إلى الخطر القريب و أن يصار إلى البحث عن الوسائل التي تنجي منه. و أما الصوت الثاني, فكان يقول بأكثر حكمة أن من التألم جداً التفكير في الخطر وأن الإنسان لا يمكن أن يعرف الخطر قبل وقوعة و لا أن يفلت من سير الأحداث و أن من الأفضل إبعاد كل تفكير منغص أمام الأمر الواقع.”