“روح در سه منزل قابل بررسی استقبل از این عالمدر این عالمبعد از این عالم”
“پیش از تمام شدن سال می آییپیش از تمام شدن ماهپیش از تمام شدن هفتهپیش از تمام شدن این روزپیش از مرگ این لحظهپیش از این که به گریه بیفتمسرانجام می آییپیش از اینکه این شعر به پایان رسدپیش از آن که مرگ از راه رسدتو پیش از عشقتو پیش از مرگتو از همه زودتر خواهی رسید”
“وقتی که در زدیم از روی سردر خانه خروس انگار پارس کرد. این دیگر اذان نبود اگر پارس هم نبود. یا شاید اذان همیشه باید این جور باشد، بجنباند. در هر حال ما از جایمان جستیم.”
“من آن بازم که صیادان عالم همه وقتی به من محتاج باشندشکار من سیه چشم آهوانندکه حکمت چون سرشک از دیده پاشندبه پیش مااز این الفاظ دورندبه نزد ما از این معنی تراشند”
“زندگی رویا نیست.ازندگی زیباییست.امیتوان،ابر درختی تهی از بار، زدن پیوندی.امیتوان در دل این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت.امیتوان،ااز میان فاصلهها را برداشت.ادل من با دل تو،اهردو بیزار از این فاصلههاست”
“آدمی هرگز خود را پنهان نمی کند از نگاه خود اگر با دل در ریا نباشد. و آدمی مگر چند چشم محرم می شناسد تا بتواند خود را، روح خود را، بی پوشش و پرهیز در پرتو نگاهش بدارد؟چه بسا مردمانی که می آیند و میروند بی که از خیالشان بگذرد این موهبت نیز وجود داشته است، موهبتی که انسان نه بس بخواهد، بلکه احساس وجد کند از این که خودی ترین، که محرم ترین چشمان عالم در او می نگرد”