“عزم دیدار تو دارد، جانِ بر لب آمده ... بازگردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟”
“تظاهر به عادی بودن یعنی داشتن لبخند بر لب وقتی میل به گریه دارد آدم را میکشد”
“معنای این همه سکوت چیست؟من گم شدم در تو؟یا تو گم شدی در من ای زمان؟کاش هرگز آن روزاز درخت انجیرپایین نیامده بودم.”
“ای وصالت آرزوی عاشقان و ای خیالت پیش روی عاشقانهر کجا کردم نظر بالا و پست جلوهای از روی زیبای تو هستخرقهپوشان محو دیدار تواند بادهنوشان مست رخسار تواندحرفی از اسرار عشقم یاد ده هم بسوزان هم مرا بر باد ده”
“ای وصالت آرزوی عاشقان ... و ای خیالت پیش روی عاشقانهر کجا کردم نظر بالا و پست ... جلوهای از روی زیبای تو هستخرقهپوشان محو دیدار تواند ... بادهنوشان مست رخسار تواندحرفی از اسرار عشقم یاد ده ... هم بسوزان هم مرا بر باد ده”
“ای تو دور از من و از من بیزاربار دیگر به من ارزانی دارشعر ناب دیدار”