“رونوشت روزها را بر هم سنجاق کردمشنبه های بی قراری”

مهرداد بهار

مهرداد بهار - “رونوشت روزها را بر هم سنجاق کردمشنبه های...” 1

Similar quotes

“دستت را به من بدهنترسبا هم خواهیم پریدحضور و حیات و حوصله ی من از تودرد و بلا و بی کسی های تو از من”

سید علی صالحی
Read more

“گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پس گریه های بی وقفه ام پنهان کنم همین خوب استهمین خوب است ”

علی صالحی
Read more

“در غم ما روزها بی گاه شدروزها با سوزها همراه شد”

مولانا جلال الدین بلخی
Read more

“باد بی قراربرو وقاصدک های شعرمراباخود ببراوازبازوانم گریخته استای باد،بادشوخ وبی قرارقاصدک ها را ببرقاصدک ها زمزمۀ شعرمنندقاصدک ها به او خواهند گفتکه من به عطر ترتنهایی هزار کوچۀ بی توآغشته امو دست هایم ازتهی بی کرانهوچشم هایم از عبوربی توقف تصاویر گنگ ونامفهومخسته اندو مرا به بند بی ترحم تردید بسته استای باد،باد بی قرارقاصدک هایم را با خود ببروبه خیال همۀ دشت ها بروهرجاشقایقیازافسون وجذبۀدستی گلگون بوداو آن جا استهر جا نسیماز عطر دور دست دریاوافق سنگین بوداو آن جاستهر جا کوهصدای خنده ای شگرف راهزار باره و هزار باره در خود تکرار می کرداو آن جاستای باد بی قرارگیسوانش را به بازی بگیرگونه هایش را نوازش کنسالیانی است بند بی ترحم تردیددست های مرا بسته است”

ali
Read more

“نیلوفرای کدامین شبیک نفس بگشایجنگل انبوه مژگان سیاهت راتا بلغزد بر بلور برکه چشم کبود توپیکر مهتابگون دختری کز دوربا نگاه خویش می جوید بوسه شیرین روزی آفتابی را از نوازش های گرم دست های من دختری نیلوفرین شبرنگ مهتابی می تپد بی تاب در خواب هوسناک امید خویش پای تا سر یک هوس آغوشو تنش لغزان و خواهش بارمی جوید چون مه پیچان به روی دره های خواب آلود سپیده دمبسترم راتا بلغزد از طلب سرشارهمچو موج بوسه مهتابروی گندم زار تا بنوشد در نوازشهای گرم دستهای منشبنم یک عشق وحشی را ای کدامین شب باک نفس بگشای سیاهت را”

هوشنگ ابتهاج
Read more