“مرگ سفید استچون کاغذو خستگی و تنهایی مرا می نوشد”
“زندگیچون پر کاهی استو زمانچون بادکه آنرا از کف مامی برد و ما حیرانبه اطراف می نگریمو دلیلیبرای ناکامی خویشمی جوئیم”
“اگر که از کلمات می نوشیدیمچنانکه از چشمه ایو از کلمات می خوردیمچون نان گندمو با کلمات می زیستیم شاید هرگز نمی مردیم”
“کاش تمام می شد جهاندر کلمه ایو دوباره می شکفتدر کلامیکاشجهانبا شعرخاموش و روشن می شد”
“مرا دفنِ سراشیبها کنید که تنهانمی از باران به من رسد اماسیلابه اش از سر گذر کندمثل عمری که داشتم”
“با مرگ بگریزمتا کهکشانهازیرا با زندگیراه چندان دورینمیتوان رفت::with death i would elopeto the galaxiesbecause thus farthe path with lifestops”