“زندگیچون پر کاهی استو زمانچون بادکه آنرا از کف مامی برد و ما حیرانبه اطراف می نگریمو دلیلیبرای ناکامی خویشمی جوئیم”
“اگر که از کلمات می نوشیدیمچنانکه از چشمه ایو از کلمات می خوردیمچون نان گندمو با کلمات می زیستیم شاید هرگز نمی مردیم”
“کاش تمام می شد جهاندر کلمه ایو دوباره می شکفتدر کلامیکاشجهانبا شعرخاموش و روشن می شد”
“مرگ سفید استچون کاغذو خستگی و تنهایی مرا می نوشد”
“به زودیآنچه را که گفنتی داریمتمام خواهد شدو ما خواهیم ماندو تنهایی ما”
“کو دکان ماجهان تلخ نمی شودباشمشیرتلخ نمی شود با شلیک و فریادو مشتتلخی جهان گلوی گوزن نیست و دندان پلنگ ومرگ ماهی در حلق مرغان ما هی خوارمصیبت نیست تلخ عروسک هائی ست باشکم پر از تی-ان -تی که بر ویتنام ریخت بر کوچه باغ های فلسطین و مصیبت شادمانی کو دکان ما ست که دیده اند عروسکی بر خاک دویده اند با هلهله و لبخند”
“با مرگ بگریزمتا کهکشانهازیرا با زندگیراه چندان دورینمیتوان رفت::with death i would elopeto the galaxiesbecause thus farthe path with lifestops”