“آخر به چه گویم هست از خود خبرم؟ چون نیستوز بهر چه گویم نیست با وی نظرم؟ چون هست”

حافظ

حافظ - “آخر به چه گویم هست از خود خبرم؟ چون نیستوز بهر...” 1

Similar quotes

“خداوندا، کفر نمی گویم، پریشانم. چه میخواهی تو از جانم. مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است. چه رنجی می کشد آنکس که انسان است واز احساس سرشار است ”

علی شریعتی
Read more

“گر بدین سان زیست باید پست من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزمبر بلند کاج خشک کوچه بن بست گر بدین سان زیست باید پاکمن چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوهیادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک!”

احمد شاملو
Read more

“کسی که مخالف حکومت است چون آن را طبیعی نمی داند، مخالف ازدواج، پول و تمام تصنعات اجتماعی است چون طبیعی نیستند، با کدام منطق عجیب و غریب باید از نوع دوستی و از خود گذشتگی برای دیگران یا بشریت دفاع کند زمانی که دفاع از دیگران و از خودگذشتگی نیز خود طبیعی نیستند؟”

فرناندو پسوآ
Read more

“چه با باور نقش شاهی خود نشسته باشی چه غم گدایی بر ریشۀ دلت زخمه زند، سرانجام سینۀ زمین است، آرامگه این بازیگر پرجوش و خروش که نقش زنده ماندن خود را به تمامی باور کرده است!”

شارمین میمندی نژاد
Read more

“.هیچ خطاکاری، بدتر از خطاکار دانا نیست. چه به جای شرمساری و پشیمانی، می‌کوشد شما را با دلیل و منطق مجاب کند که کارش درست بوده یا دست کم علتی داشته است .”

فريدون تنكابني
Read more