“باید خودم را ببرم خانهباید ببرم صورتش را بشویمببرم دراز بکشددل‌داری‌اش بدهم، که فکر نکندبگویم که می‌گذرد، که غصه نخوردباید خودم را ببرم بخوابد«من» خسته است”

علیرضا روشن

Explore This Quote Further

Quote by علیرضا روشن: “باید خودم را ببرم خانهباید ببرم صورتش را بشویمبب… - Image 1

Similar quotes

“کسی که نشسته است همیشه خسته نیستشاید جایی برای رفتن نداشته باشدکسی که نشسته استشاید خسته باشدشاید همه جا را گشته باشد و خسته باشدکسی که نشسته استحتما گم کرده ای دارد”


“از لیوان هابه لیوان , شکسته فکر می کنیاز آدمهابه کسی که از دست داده ایبه کسی که به دست نیاورده ایهمیشهچیزی که نیستبهتر است”


“خلالِ آخرِ کبریت رابادبگذار سیگارم را روشن کندمن آرزو به دلمتو دیگر آزارم نده....”


“هرچه قضاوت آنها درباره من سخت بوده ‌باشد نمی‌دانند که من پیشتر خودم را سخت‌تر قضاوت کرده‌ام”


“انسان چگونه حسی ست ، من چگونه حسی هستم وقتی خودم را ،بارانی ام را ، شال گردنم را و چمدانم را با خود حمل می کنم از جایی که نمی شناسم به جایی که فقط یک احتمال هست برایِ آسودن؟ من چگونه حسی هستم ووقتی ذهنم شاخه ،شاخه،شاخه است که من در هر شاخه اش اسیر و اسیر و اسیرم به جستجویِ نیافتن و نبودِ آنچه در جستجویش هستم”


“می ترسم از این که به هر حال کسی این یادداشت ها را بخواند.می ترسم از اینکه حتی خودم،اگر همه چیز را بنویسم،نتوانم آن ها را باز بخوانم.چیز هایی هست که ذهن فراموش می کند. چیزهایی هست که آدم سالیان بسیار کوشیده است نداند.نوشتن آن ها یعنی واقعیت بخشیدن به آن ها.”