“خستگی خشن و بی اندازه ی بودن...”
“هر یک از ما بیشتر از یکی است ، بسیار است، ابهام و تکرار بیهوده ی خود است.”
“تمام زندگی نشانه شناسی مغشوشی است.”
“در حیطه افکارم فرسنگها در سایه سفر کردم.”
“سر درد دارم و دنیا درد.”
“بودن خسته می کند، احساس کردن دردآور است، اندیشیدن متلاشی می کند.”