“سینه تنگ من و بار غم او هیهاتمرد این بار گران نیست دل مسکینم”
“زندگی رویا نیست.ازندگی زیباییست.امیتوان،ابر درختی تهی از بار، زدن پیوندی.امیتوان در دل این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت.امیتوان،ااز میان فاصلهها را برداشت.ادل من با دل تو،اهردو بیزار از این فاصلههاست”
“یک بار عهد بستم و نشکستمصد بار عهد بستی و بشکستیدیگر نگویمت که چه ها کردی؟دیگر نپرسمت که کجا هستیجام فریب تلخ تو نوشیدمهوشیاریم مباد از این مستی”
“هر بار جایی موشک میخورد بابام میگفت خدایا شکرت! من از این حرف بابام احساس شرم میکردم ولی ته دلم هر بار خوشحال میشدم روی سر ما نیفتاد.”
“يك بار ، يك بار ، و فقط يك بار مي توان عاشق شد . عاشق زن ، عاشق مرد ، عاشق انديشه ، عاشق وطن ، عاشق خدا ، عاشق عشق .... يك بار ،فقط يك بار . بار دوم ديگر خبري از جنس اصل نيست”
“مگر چند بار به دنیا می آییمکه این همه می میریم ؟!”