“صدفی به صدف دیگری گفت: « درد عظیمی در درونم دارم. سنگین و گرد است و آزارم میدهد»صدف دیگر با غرور گفت:«آسمان و دریا را شکر که من دردی ندارم. من چه از درون و چه از بیرون سالم سالم ام»درهمان لحظه خرچنگی که از کنارشان می گذشت گفت وگوی آن دو صدف را شنید وبه صدفی که از درون وبیرون سالم بود گفت: «بله سالم و سرحالی اما حاصل درد رفیق ات مرواریدی بسیار زیباست.»ا”
“بند آمدن نفس، همانا رهایی از گردش پی در پی خویش است.”
“گنجی که در اعماق نامحدود شما حبس شده است ، در لحظه ای که خود نمی دانید ، کشف خواهد شد " .”
“پیش از تمام شدن سال می آییپیش از تمام شدن ماهپیش از تمام شدن هفتهپیش از تمام شدن این روزپیش از مرگ این لحظهپیش از این که به گریه بیفتمسرانجام می آییپیش از اینکه این شعر به پایان رسدپیش از آن که مرگ از راه رسدتو پیش از عشقتو پیش از مرگتو از همه زودتر خواهی رسید”
“نفرزندانتان از آنِ شما نیستند! آنها پسران و دخترانی هستندکه از خودشیفتگی زندگی، جان گرفتهاند. آنها به وسیله شما، و نه از شما شکل میگیرند، گرچه درکنار شما آسودهاند اما در تملک شما نیستند. شما مجازید که عشق خود را به ایشان هدیه کنید، نه افکارتان را، که آنها خود فکورند.”
“خداوند در درون هر یک از ما رسولی قرارداده تاما را به راه روشنی هدایت کند .با وجود این بسیاری هنوز در بیرون از خود به دنبال زندگی می گردند غافل از ان که زندگی در درون انهاست.”