“ای نازنینبمان و بدانکاین شب بلنداین جاودانه وار نمی ماندو انتحار گلو سوگوار خواندن خونین هر چکاوکآغاز پایانی ستاین جاودانه واری را”

م.آزاد

Explore This Quote Further

Quote by م.آزاد: “ای نازنینبمان و بدانکاین شب بلنداین جاودانه وار … - Image 1

Similar quotes

“زيبايي ناپايدار و فضيلت جاودانه است . ”


“ای مردمان اُرفالِس شما می توانید دهل را در پلاس بپیچید و سیم های ساز را پاره کنید اما کیست که بتواند چکاوک را از خواندن باز دارد”


“در تمام ِ شب چراغی نیست.در تمام ِ شهرنیست یک فریاد.ای خداوندان ِ خوف‌انگیز ِ شب ‌پیمان ِ ظلمت‌دوست!تا نه من فانوس ِ شیطان را بیاویزمدر رواق ِ هر شکنجه‌گاه ِ پنهانيی ِ این فردوس ِ ظلم‌آئین،تا نه این شب‌های ِ بی‌پایان ِ جاویدان ِ افسون ‌پایه‌تان را منبه فروغ ِ صدهزاران آفتاب ِ جاودانی‌تر کنم نفرین، ظلمت‌آباد ِ بهشت ِ گند ِتان را، در به روی ِ منبازنگشائید!در تمام ِ شب چراغی نیستدر تمام ِ روزنیست یک فریاد.چون شبان ِ بی‌ستاره قلب ِ من تنهاست.تا ندانند از چه می‌سوزم من، از نخوت زبان‌ام در دهان بسته‌ست.راه ِ من پیداست.پای ِ من خسته‌ست.پهلوانی خسته را مانم که می‌گوید سرود ِ کهنه‌ی ِ فتحی قدیمی را.با تن ِ بشکسته‌اش،تنهازخم ِ پُردردی به جا مانده‌ست از شمشیر و، دردی جان‌گزای از خشماشک، می‌جوشاندش در چشم ِ خونین داستان ِ دردخشم ِ خونین، اشک می‌خشکاندش در چشم.در شب ِ بی‌صبح ِ خود تنهاست.از درون بر خود خمیده، در بیابانی که بر هر سوی ِ آن خوفی نهاده دامدردناک و خشم‌ناک از رنج ِ زخم و نخوت ِ خود می‌زند فریاد در تمام ِ شب چراغی نیستدر تمام ِ دشتنیست یک فریاد...ای خداوندان ِ ظلمت‌شاد!از بهشت ِ گند ِتان، ما راجاودانه بی‌نصیبی باد!باد تا فانوس ِ شیطان را برآویزمدر رواق ِ هر شکنجه‌گاه ِ این فردوس ِ ظلم‌آئین!باد تا شب‌های ِ افسون‌مایه‌تان را منبه فروغ ِ صدهزاران آفتاب ِ جاودانی‌تر کنم نفرین”


“هزار سال عمر لاک پشت درون لاک تاريکش به يک لحظه پرواز پروانه نمی ارزد که با تمام کوتاهی در خاطرات جنگل سبز جاودانه می ماند”


“من نمی خواهمسايه ام را لحظه ای از خود جدا سازممن نمی خواهماو بلغزد دور از من روی معبرهايا بيفتد خسته و سنگينزير پای رهگذرها”


“انبان حرص را جز آوارهیچ آذوقه ای پر نمی کند.”