“وقتی در صحنه ی حق وباطل نیستیهر کجا خواهی باش ، چه به نماز ایستاده باشیچه به شراب ،هر دو یکی است...”
“دریاب که از روح جدا خواهی رفتدر پرده اسرار فنا خواهی رفتمی نوش ندانی از کجا آمدهایخوش باش ندانی به کجا خواهی رفت”
“ای آمده از عالم روحانی تفتحیران شده در چهار و پنج و شش و هفتمی خور چو ندانی ز کجا آمده ایخوش باش ندانی به کجا خواهی رفت”
“انسان در شادی و خرسندی به چه زیبائیهایی می رسد ! چگونه دلِ آدمی مالامال از عشق می شود! احساس می کنی که می خواهی تمامی ِ عشقت را به قلب ِ دیگری سرازیر کنی، می خواهی خر چخ در اطراف ِ توست انعکاس شادی و خنده باشد . و شادی ، چه مُسری است”
“تلاشی که هر موجود منفرد برای ادامه ی خود به کار میبرد در چهارچوب برهه ی کوتاهی از زمان نیست.در چارچوب بی نهایت زمان است.”
“در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز ، آغاز دیدار است”