“هنوز در حال و هوای تو بودمکه سوار اتوبوس شدمسی سنت کرایه دادمو دو بلیط از راننده خواستمقبل از اینکه یادم بیافتدتنها هستم”
“جهنمی بدتر از آن نيستكه مدامبه ياد بياوریبوسه ای راكه اتفاق نيفتاده است”
“ای در میان جانم و جان از تو بی خبر از تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر از تو خبر به نام و نشان است خلق را وانگه همه به نام و نشان از تو بی خبر جویندگان گوهر دریای صنع تو در وادی یقین و گمان از تو بی خبر”
“تو هم به من فکر میکنیآنقدرکه من به تو؟”
“عقل و عشق را گرامی بدارید، زیرا میان دو مهمان نباید فرق گذاشت. و اگر از یکی بیش از دیگری مهماننوازی کنید، دوستی و اعتماد هر دو را از دست میدهید... در عقل بیارامید و در خواهشها به حرکت درآیید!”
“لحظاتی هستاستخوان های اشیاء می پوسدو فرسودگی از در و دیوار می باردلحظاتی هستنه آواز گنجشک حملنه صدایی صمیمی از آن طرف سیمو نه نگاه مادر در قابقانعت نمی کندزندگی قانعت نمی کندو تو به اندکی مرگ احتیاج داریمن گرگ خیالبافی هستم”
“كوته نكنم زدامنت دست - ور خود بزني به تيغ تيزمبعد از تو ملاذ و ملجائي نيست - هم در تو گريزم از گريزم”