“نفرزندانتان از آنِ شما نیستند! آنها پسران و دخترانی هستندکه از خودشیفتگی زندگی، جان گرفتهاند. آنها به وسیله شما، و نه از شما شکل میگیرند، گرچه درکنار شما آسودهاند اما در تملک شما نیستند. شما مجازید که عشق خود را به ایشان هدیه کنید، نه افکارتان را، که آنها خود فکورند.”
“شما هنگام سختی دعا می کنید و در هنگام فقر زبان به نیایش می گشایید.کاش در روزگار نعمت و شادی نیز دعا می کردید.زیرا حقیقت دعا جز این نیست که شما هستی خویش را در اثیر آسمانی و اکسیر زندگی گسترش می دهید.وقتی دعا می کنید شما به معراج می روید پس بگذارید زیارت نامرئی شما از این معبد به خاطر چیزی جز وجد و شادی و همراز شدن با جان جهان نباشد.همین که به حریم این معبد پنهان وارد شوید شما را کافی است.من نمی توانم شما را دعایی بیاموزم و کلماتی تعلیم کنم که بدان خدا را نیایش کنید.خداوند به کلمات شما گوش نخواهد کرد مگر آن کلمات را خود بر زبان شما جاری کند.ای پروردگار ما- ما نمی توانیم چیزی از تو بخواهیم-زیرا تو نیاز های ما را نیک می دانی پیش از آنکه نیاز ها در ما زاده شود.نیاز حقیقی ما تویی و اگر تو خود را بیشتر به ما دهی همهء آرزوهای ما را برآورده کرده ای.ا”
“گنجی که در اعماق نامحدود شما حبس شده است ، در لحظه ای که خود نمی دانید ، کشف خواهد شد " .”
“خداوند در درون هر یک از ما رسولی قرارداده تاما را به راه روشنی هدایت کند .با وجود این بسیاری هنوز در بیرون از خود به دنبال زندگی می گردند غافل از ان که زندگی در درون انهاست.”
“شما مي توانيد سيم هاي ساز را باز كنيد، اما كيست كه بتواند چكاوك را از خواندن باز دارد”
“عقل و عشق را گرامی بدارید، زیرا میان دو مهمان نباید فرق گذاشت. و اگر از یکی بیش از دیگری مهماننوازی کنید، دوستی و اعتماد هر دو را از دست میدهید... در عقل بیارامید و در خواهشها به حرکت درآیید!”
“صدفی به صدف دیگری گفت: « درد عظیمی در درونم دارم. سنگین و گرد است و آزارم میدهد»صدف دیگر با غرور گفت:«آسمان و دریا را شکر که من دردی ندارم. من چه از درون و چه از بیرون سالم سالم ام»درهمان لحظه خرچنگی که از کنارشان می گذشت گفت وگوی آن دو صدف را شنید وبه صدفی که از درون وبیرون سالم بود گفت: «بله سالم و سرحالی اما حاصل درد رفیق ات مرواریدی بسیار زیباست.»ا”