“به شانه ام زده ایکه تنهایی ام را تکانده باشیبه چه دلخوش کرده ای؟تکاندن برف از شانه های آدم برفی؟”

گروس عبدالملکیان

گروس عبدالملکیان - “به شانه ام زده ایکه تنهایی ام را...” 1

Similar quotes

“به شانه ام زدي كه تنهايي ام را تكانده باشي به چه دل خوش كرده اي ؟ تكاندن برف از شانه هاي آدم برفي ؟”

عرفان نظرآهاری
Read more

“آدم بدون عشق نمي تواند زندگاني كند. اين را من مي دانم، اين را نه از كسي شنيده ام و نه در جايي ديده ام تا به يادم مانده باشد. اين را از وجود خودم، با وجود خودم، از عمري كه تباه كرده ام فهميده ام. نه ! آدم بدون عشق نمي تواند زندگاني كند”

كليدر - محمود دولت آبادی
Read more

“دلم تنگ می شود، گاهیبرای حرف های معمولیبرای حرف های سادهبرای «چه هوای خوبی!» / «دیشب چه خوردی؟»برای «راستی! ماندانا عروسی کرد.» / « شادی پسر زائید.» و چه قدر خسته ام از«چرا؟»از «چه گونه!»خسته ام از سؤال های سخت، پاسخ های پیچیدهاز کلمات سنگینفکرهای عمیقپیچ های تندنشانه های با معنا، بی معنادلم تنگ می شود، گاهیبراییک «دوستت دارم» سادهدو «فنجان قهوه ی داغ»سه «روز» تعطیلی در زمستانچهار «خنده ی » بلندوپنج «انگشت» دوست داشتنی.”

مصطفی مستور
Read more

“روی دفترهایم، روی میز تحریرم،روی درختان، روی ماسه،روی برف، نام تو را می نویسم. روی همه ی صفحه های خوانده شده، روی صفحه های سفید، روی سنگ و خون و کاغذ یا خاکستر، نام تو را می نویسم. روی جنگل و کویر، بر آشیانه ها و گل های طاووسی نام تو را می نویسم. روی همه ی تکه پاره های آسمان لاجوردی، روی مرداب،این آفتاب پوسیده، روی رودخانه،این ماه زنده، نام تو را می نویسم. و به نیروی یک واژه، زندگی را از سر می گیرم، من برای شناختن و نامیدن تو، پا به جهان گذاشته ام ای آزادی!”

Paul Eluard
Read more

“بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند گل نمی روید.چه غم گر شاخساری بشکند باید این آیینه را برق نگاهی می شکست پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه ام صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند شانه هایم تاب زلفت را ندارد پس مخواه تخته سنگی زیر پای آبشاری بشکند کاروان غنچه های سرخ روزی می رسد قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند ”

فاضل نظری
Read more