“میان آفتاب های همیشهزیبائی تولنگری ست -نگاهت شکست ستمگری ست -و چشمانت با من گفتندکه فرداروز دیگری ست ”
“اشک رازی ست لبخند رازی ست عشق رازی ست اشک ِ آن شب لبخند ِ عشقم بود قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد ِ مشترکم مرا فریاد کن ... درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده من ریشه های ِ تو را دریافته ام با لبانت برای ِ همه لب ها سخن گفته ام و دستهایت با دستان ِ من آشناست”
“باور چيز خوبي ست ،اما عمل كردن به آن باور ،آزمايش قدرت و توانمندي ست.”
“رَستنِ انسان از کین پلی ست به برترین امید های من و رنگین کمانی از پس طوفان های دراز.--نیچه، چنین گفت زرتشت، درباره ی رتیلان”
“بعد نگاهی به فلورنتینو آرثیا انداخت ,به آن اقتدار شکست ناپذیرش ,به آن عشق دلیرانه اش .عاقبت به این نتیجه رسید که این زندگی ست که جاودانی ست ,نه مرگ”
“کو دکان ماجهان تلخ نمی شودباشمشیرتلخ نمی شود با شلیک و فریادو مشتتلخی جهان گلوی گوزن نیست و دندان پلنگ ومرگ ماهی در حلق مرغان ما هی خوارمصیبت نیست تلخ عروسک هائی ست باشکم پر از تی-ان -تی که بر ویتنام ریخت بر کوچه باغ های فلسطین و مصیبت شادمانی کو دکان ما ست که دیده اند عروسکی بر خاک دویده اند با هلهله و لبخند”