“اهریمن:میدونم که خودت هم از عشق بویی نبرده ای. اما متاسفانه عشق را نمیشه به کسی درس داد و گفت چیه، باید تو دل خود آدم باشه. گمونم عشق اونه که بتونی یک نفر دیگر را از خودت بیشتر دوست داشته باشی. آیا تا حالا شده که دیگری را از خودت بیشتر دوست داشته باشی؟”
“بيست و پنج سال است كه بسياري كسان را دوست داشته ام ،آنچه در كودكي دوست ميداشتم ،اكنون هم دوست ميدارم ،و آنچه اكنون دوست ميدارم،تا پايان زندگي دوست خواهم داشت؛زيرا عشق ،تمام ثروتي است كه دارم و هيچكس نميتواند آن را از من بگيرد.آزادي را بيش از هر چيز دوست داشته ام ،كه آن را چون دختري يافتم از نياز و انزوا تلف شده"نه كتاب .”
“جهان عشق است و دیگر زرق سازیهمه بازی ست الا عشق بازیفلک جز عشق محرابی نداردجهان بی خاک عشق آبی نداردغلام عشق شو اندیشه این استهمه صاحبدلان را پیشه این استدلی کز عشق خالی شد فسرده ستگرش صد جان بُوَد بی عشق مرده ستمبین در عقل کان سلطان جان استقدم در عشق نه کان جان ِ جان استز سوز عشق خوش تر در جهان نیستکه بی او گل نخندید، ابر نگریستطبایع جز کشش کاری ندارندحکیمان این کشش را عشق خوانندگر اندیشه کنی از راه بینشبه عشق است ایستاده آفرینشچو من بی عشق خود را جان ندیدمدلی بفروختم، جانی خریدمکمر بستم به عشق این داستان راصلای عشق در دادم جهان را”
“ادمی همین که شناختهای خود را با دیگران در میان می گذارد دیگر انها را چندان دوست ندارد”
“عشق احساسي است كه انگيزه اش هر چه باشد هميشه اشتباهي استدر عشق بايد يا رنج نكشيدن را انتخاب كرد يا دوست نداشتن را”