“شهرت بیشتر برازنده مردگان است. لباس عاریه ای است که به تن زندگان مضحک می نماید”
“ممنونم استاد که مرا دوباره توی راه -انداختید و بهم نشان دادید که قادرم را بروم.-حق با تو است یون. هدف ته را نیست، بلکه هدف خود رهروی است.- درست است. قصد من برنده شدن نیست، قصدم زندگی کردن است.- خوب فهمیدی. زندگی نه بازی است و نه مسابقه، و گرنه برندگانی وجود می داشتند.”
“اسم شلوغی کاغذهای انبار شده روی میزت رو گذاشتی "نظم بایگانی تاریخی". دائم میگی که کتابخونهی بدون خاک مثل کتابخونه های اتاق انتظاره. همین چند وقت پیش با اطمینان ادعا میکردی که خردههای نون اشکهای نون هستن که وقتی میبریمشون از شدت درد از چشمهاش سرازیر میشه. نتیجه اینکه تو دل مبلها و تختها پر از غم و غصه است.”
“چه سعادتی است وقتی که برف می بارد دانستن اینکه تن پرنده ها گرم است”
“انسان دایره ای غم انگیزی است که تکرار می شود.”
“میوه ی "ممنوع" را مزه ای استکه باغ های "مشروع"را به سخره می گیردچه لذیذ لمیده است در "پوسته"دانه ای که وظیفه اش "فرو بسته”
“حقیقت از اشتباهات کسی که با تحقیق و مطالعه به استقلال و برای خود فکر می کند، بهره بیشتری می برد، تا از عقاید درست عده دیگر که اعتقادشان به عقیده ای، بدان سبب است که هرگز رنج فکر کردن به خود نداده اند”