“تنها يک مساله اساسي فلسفی وجود دارد و آنهم خودکشی ست . تشخيص اينکه زندگی ارزش زيستن دارد يا به زحمت زيستنش نمی ارزد , در واقع پاسخ صحيحي است به مساله اساسی فلسفه . باقی چيزها : مثلا اينکه جهان دارای سه بعد و عقل دارای نه يا دوازده مقوله است مسايل بعدی و دست دوم را تشکيل می دهد .”

آلبر كامو

آلبر كامو - “تنها يک مساله اساسي فلسفی وجود دارد و آنهم...” 1

Similar quotes

“ويژگی مهم و منحصر بفرد ساعدی، خلق شخصیتهای نمادین و تمثیلی است. به عبارتی شخصیت نقش جانشین شونده و دو بعدی دارد. یک بُعد شخصیت، همان نسخه ثانی اجتماع است، با همان خصلتهای واقعی که در دیگر آدمها وجود دارد. و بُعد دوم؛ شخصیتهای نمادین که دارای خصوصیات غیرواقعی و گاه تخیلی هستند. کسانی که بخاطر شرایط خاص و یا نیروهای مرموز، هویتی دیگری پیدا کردهاند. هویتی که در رفتار و کنش آنها انعکاس مییابد، که خود این امر باعث بروز کیفیتهای روحی ـ روانی تازه میشود.”

علیرضا عطاران(آرام)
Read more

“زندگی رسم خوشایندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود زندگی جذبه دستی است که می چیند زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است زندگی بعد درخت است به چشم حشرهزندگی تجربه شب پره در تاریکی است زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست خبر رفتن موشک به فضا لمس تنهایی ماه فکر بوییدن گل در کره ای دیگر زندگی شستن یک بشقاب است زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است زندگی مجذور اینه است زندگی گل به توان ابدیت زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست”

سهراب سپهری
Read more

“دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است،دست کوتاه برای دادن است ولی فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند(نان وشراب)”

اینیاتسیو سیلونه
Read more

“هر جوانی در بهار زندگیش سلمی کرامه ای دارد که در هنگام غفلتش به سراغ او می آید و به تنهایی اش معنایی شاعرانه می دهد و وحشت روزهایش را مانوس و سکوت شبهایش را آمیختع با آهنگ می سازد.”

جبران خليل جبران
Read more

“ دیدم که تنها خسی است و به میقات آمده و نه کسی به میعادی و دیدم که وقت ابدیت است یعنی اقیانوس زمان و میقات در هر لحطه ای و هر جا و تنها با خویش دیدم که تنها خسی است و به میقات آمده و نه کسی به میعادی و دیدم که وقت ابدیت است یعنی اقیانوس زمان و میقات در هر لحطه ای و هر جا و تنها با خویش چرا که میعاد جای دیدار تست با دیگری اما میقات زمان همان دیدار است و تنها با خویشتن و دانستم و دیدم سفر وسیله دیگری است برای خود را شناختن. اینکه خود را در ازمایشگاه اقلیم های مختلف به ابزار واقعه ها و ادم ها سنجیدن و حدودش را به دست اوردن که چه تنگ است و چه حقیر است و چه پوچ به هر مقدسی که نزدیک شدی می بینی که تقدس در عالم خارج نیست بلکه در تو است در ذهن تواست ویا بوده است و رمز هر مقدسی در حریم هایش نهفته است در فاصله ها و حریم را که برداشتی شیی است یا ادمی شهریست یا تکاملی بهر صورت این هم تجربه ای یا نوعی ماجرای ساده و بی ماجرا گر چه بسیار عادی مبنای نوعی بیداری اگر نه بیداری دست کم یک شک به این طریق دارم پله های عالم یقین را تک تک با فشار تجربه ها زیر پا می شکنم و مگر حاصل یک عمر چیست؟ اینکه در صحت و اصالت و حقیقت بدیهی های اولیه که یقین اورند یا خیال انگیز یا محرک عمل شک کنی و یک یکشان رااز دست بدهی و هر کدامشان را بدل کنی به یک علامتاستفهام یک ادم فقط یک جفت چشم نیست و در سفر اگر نتوانی موقعیت تاریخی خودت را هم عین موقعیت جغرافیایی عوض کنی کار عبثی کرده ای همین جوریها متوجه شدم که یک ادم یک مجموعه زیستی و فرهنگی با هم است با لیاقت های معین و مناسبت های محدود ..... .... خدا برای انکه به او معتقد است همه جا هست”

جلال آل حمد
Read more