“شادی مجلسیان در قدم و مقدم توستجای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت”

حافظ

Explore This Quote Further

Quote by حافظ: “شادی مجلسیان در قدم و مقدم توستجای غم باد هر آن … - Image 1

Similar quotes

“صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنمتا به کی در غم تو ناله شبگیر کنمدل دیوانه از آن شد که نصیحت شنودمگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنمآن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهاتدر یکی نامه محال است که تحریر کنمبا سر زلف تو مجموع پریشانی خودکو مجالی که سراسر همه تقریر کنمآن زمان کارزوی دیدن جانم باشددر نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنمگر بدانم که وصال تو بدین دست دهددین و دل را همه دربازم و توفیر کنمدور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگویمن نه آنم که دگر گوش به تزویر کنمنیست امید صلاحی ز فساد حافظچون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم”


“دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنمو اندر این کار دل خویش به دریا فکنماز دل تنگ گنهکار برآرم آهیآتش اندر گنه آدم و حوا فکنممایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاستمی‌کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم”


“سینه تنگ من و بار غم او هیهاتمرد این بار گران نیست دل مسکینم”


“گر من از سرزنش مدعیان اندیشمشیوه مستی و رندی نرود از پیشمزهد رندان نوآموخته راهی بدهیستمن که بدنام جهانم چه صلاح اندیشمشاه شوریده سران خوان من بی‌سامان رازان که در کم خردی از همه عالم بیشمبر جبین نقش کن از خون دل من خالیتا بدانند که قربان تو کافرکیشم”


“شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نوابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست”


“ای شاهد قدسی! که کِشَد بند نقابت؟ ... و ای مرغ بهشتی! که دهد دانه و آبت؟خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز ... کآغوش که شد منزل آسایش و خوابت؟”