“يا غريبالى اين تذهب الاغانيبعد أن نسمعها؟...***الى اين تمضي كلمات الحببعد أن نقولها؟...***الى اين ترحل اللحظات الحلوةبعد أن نعيشها؟...***الى اين يذهب لهب الشمعةبعد احتراقها؟...***الى اين تذهب لمساتكبعد أن تمضي يدك؟***اين يذهب البرقبعد انطفائه؟و عواصف الغابات بعد رحيلها؟و الشهب بعد احتراقها؟قل لي الى اين لانتظرك هناك يا حبيبي21/7/1976”
“تائهه فى وسط الأرقام لا اعلم ان كانت هى التى هاجمتنى و حوطتنى أم انى تقوقعت داخلها بكامل اراداتى لكنى واثقه نمام الثقه انها مصدر توهانى متى توقفت عن معرفة نفسى؟ و كيف تحولت الى هذا الفراغ حتى لا يبقى فى الا الارقام ؟ الى اين ؟ الى اين ؟؟ ببتعد معرفش او بقترب”
“از وقتي که عاشق شدم فرصت بيشتري پيدا کردم براي اين که پرواز کنمفرصت بيشتري براي اين که پرواز کنم و بعد زمين بخورمو اين عالي استهر کسي شانس پرواز کردن و به زمين خوردن را نداردتو اين شانس رو به من بخشيديمتشکرم”
“اين الرفاعى ليشكو له ما جرى , ليحدثه عن ذلك الاحتضار الطويل الذى بدأ,قد يستغرق ثوانى وقد يطول الى سنوات”
“امروز كشف مهمي كردم. اين كشف محصول سه ماه تفكر تامل و مراقبه است. من به طرز غريبي كه اين كلمات هرزه نمي توانند بگويند چه قدر از اين كشف هيجان زده ام. آنقدر كه دلم مي خواهد بروم بالاي ساختمان و فرياد بكشم. من امروز دريافتم كه سرانجام همه بي گمان همه و بدون هيچ استثنايي خواهيم مرد. من امروز اين واقعيت را اين يقين يگانه و يكتا را كه بي ترديد و تا صد سال ديگر هيچ اثري از ما نخواهد بود از عمق جان دريافتم. من از اين حقيقت از اين عدالت محض از اين تنها عدالت مطلق هستي كه هيچ عدالتي به وضوح و شفافيت و شكوه و قطعيت و معناداري آن نيست از اين كه تنها تا صد سال فقط تا صد سال ديگر حتي يك نفر از ما شش ميليارد آدمي كه حالا مثل كرم روي اين تل خاكي در هم مي لوليم وجود نخواهيم داشت به طرز به شدت شكرآوري خوش حالم...”
“لم اجد احدا لاسال: اين "ايني" الان؟..اين مدينة الموتى ,واين انا؟”