“به هر کجا که پا می گذاری عشق را بگستران . اول از همه در خانه خویش ، عشق را به فرزندانت ، به همسرت و به همسایه ات نثار کن .اجازه نده کسی پیش تو بیاید و بهتر و شادتر ترکت نکند .مظهر مهر خداوندی باش مهر در چهره خود ، مهر در چشمان خود ، مهر در تبسم خود ، مهر در برخورد گرم.ا”

مهران افشاری

مهران افشاری - “به هر کجا که پا می گذاری عشق را بگستران...” 1

Similar quotes

“عشق را از عشقه گرفته اند و آن گیاهی است که در باغ پدید آید در بن درخت ، اول از بیخ در زمین سخت کند ، پس سر برآرد خود را در درخت می پیچد و همچنان می رود تا جمله درخت را فرا گیرد ، و چنانش در شکنجه کند که نم در درخت نماند ، و هر غذا که به واسطه ی آب و هوا به درخت می رسد به تاراج می برد تا آنگاه که درخت خشک شود .”

محمود دولت آبادی
Read more

“به نام بخشنده بزگ داور بر حق به نام خداوند ایثار و انصافخارم اگر از خاری خارم تو مپنداریدانم که مرا با گل یکجا تو نگهداریگل راتوبه آن گوئی کزعشق معطرشدآن گل که فقط گل بود درحادثه پرپرشدسودای تورا دارم من از دل و از جانمگفتند که پیدا شو دیدند که پنهانمگفتند که پیدا کن خود را و تو را با همگفتم که پیدا هست در هر نفسس آدمپیداست و من پنهان من در تن واو در جانیک آن نظری کردم در خود گذری کردمدیدم که نه در دوری نزدیک تر از نوریدر راه عبور از تو من این همه دور از تویک عمر نیاندیشم هیهات تو در خویشمچشم است که بینا نیست در عشق که اینها نیست”

مسعود فردمنش
Read more

“چیزی در درونم مرا وامی دارد رنج خود را با صدای بلند فریاد کنم.من نیک دانسته ام که چه باید بکنم.آنچه در درونم هست و هرگز فریبم نمی دهد اکنون به من می گوید:باید در مقابل دنیا بایستی،حتی اگر تنها بمانی.باید چشم در چشم دنیا بدوزی،حتی اگر دنیا با چشمان خون گرفته به تو بنگرد.ترس به دل راه نده.به سخن آن موجود کوچکی که در قلبت خانه دارد اطمینان کن که می گوید:دوستان،همسر،و همه چیز و همه کس را رها کن و فقط به آنچه برایش زیسته ای و به خاطرش باید بمیری شهادت بده”

Mahatma Gandhi
Read more

“کتاب را هر گز کسی نمی خواند. در خلال کتابها ما خود را می خوانیم، خواه برای کشف و خواه برای بررسی خود. و آنان که دید عینی تری دارند بیشتر دچار پندارند. بزرگترین کتاب آن نیست که پیامش، بسان تلگرامی روی نوار کاغذ، در مغز نقش می بندد، بل آن که ضربه ی جانبخش وی زندگیهای دیگری را بیدار کند و آتش خود را که از همه گون درخت مایه میگیرد از یکی به دیگری سرایت دهد و، پس از آنکه اتش سوزی در گرفت، از جنگلی به جنگل دیگر خیز بردارد ...”

.سفر درونی - رومن رولان
Read more

“در من اين جلوه ي اندوه ز چيست ؟در تو اين قصه ي پرهيز که چه ؟در من اين شعله ي عصيان نياز در تو دمسردي پاييز که چه ؟حرف را بايد زد درد را بايد گفت سخن از مهر من و جور تو نيست سخن از تو متلاشي شدن دوستي است و عبث بودن پندار سرورآور مهر آشنايي با شور ؟و جدايي با درد ؟و نشستن در بهت فراموشي يا غرق غرور ؟سينه ام اينه اي ست با غباري از غم تو به لبخندي از اين اينه بزداي غبار آشيان تهي دست مرا مرغ دستان تو پر مي سازند ”

حمید مصدق
Read more