“ما چيستيم؟جز ملکلولهاي فعالِ ذهنِ زمين،که خاطرات کهکشانهارامغشوش ميکند”
“ما را با او سرّی است که جز بر سر دار نمی توان گفت”
“در نگاه ات همهي مهربانيهاست:قاصدي که زندهگي را خبر ميدهد.و در سکوتات همهي صداها:فريادي که بودن را تجربه ميکند.”
“از وقتي که عاشق شدم فرصت بيشتري پيدا کردم براي اين که پرواز کنمفرصت بيشتري براي اين که پرواز کنم و بعد زمين بخورمو اين عالي استهر کسي شانس پرواز کردن و به زمين خوردن را نداردتو اين شانس رو به من بخشيديمتشکرم”
“تمامی مردگان را که نمی شناسیمسایه سارانی رمیده از میان شاخه های خمیده می گذرندو تنهاصدای یکی آشناستآن که زمزمه هایش را از گلوی ما آواز می دهد.آنگاهچکمه های مان را می پوشیماز پی او می دویمو به خاطرات گذشته بدل می شویم.”
“پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیستقصه اینجاست که باید بود،باید خواندپشت این پنجره ها باز هم باید ماندو نباید که گریستباید زیست”