“یه جور غم انگیز؛ خنده دار.یا شایدم یه جور خنده دار؛ غم انگیز”
“بیماری که به ما التهاب و اشتهای دانستن-فقط به دلیل لذت دانستن-میبخشد..مرضی غم انگیز و چاره ناپذیر”
“سقف ما هر دو یه سقف دیوارمون یه دیوار آسمون ، یه آسمون بهارامون ، یه بهار اما قلبمون دو تا دستامون از هم جدا گریه هامون تو گلو خنده هامون بی صدا نتونستم ، نتونستم تو رو بشناسم هنوز تو مثل گنگی رمز توی یک کتیبه ای که همیشه با منی اما برام غریبه ای هنوز هم ما می تونیم خورشید و از پشت ابر صدا کنیم نمی تونیم ؟می تونیم می تونیم بهارو با زمین سوخته آشنا کنیم نمی تونیم ، می تونیم هم شب و هم گریه ایم درد تو ، درد منه بگو هم غصه ، بگو دیگه وقت گفتنه بغض ما نمی تونه این سکوتو بشکنه مردم از دست سکوت یکی فریاد بزنه ”
“چشمای تو، هر كدومش چراغیهتوی بیابون دلم، یه باغیهدستای تو، یه رودخونه س موهای تو، یه دامنه سآدم هارو، تو برف و باد پناه می ده،نگاهاتو، تو باغچه ها من می كارمتنگ بهار،یه دسته گل بار می آرمهر كه از این كوچه ما گذر كنهیه دسته گل بهش می دمچشمای تو، هر كدومش چراغیهموهای تو، یه دامنه س...”
“چه خیال انگیز و جان بخش است اینجا نبودن!”
“. جور العباد .. يجعلنا نتذكر لطف و رحمة رب الأرباب”