“آزادی که بپذیریآزادی که بگویی نهو اینزندان کوچکی نیست.آزادی که ساعتها دستهایت در هم قفل شوندچشمهایت بروند و بر نگردند، خیره! خیره بمانو ما اسم اعظم را به کار میبریم:اسکیزوفرنیک.آزادی که کتابها جمع شوند زیر دیرکی که تو را به آن بستهاندو یکیشانآتش را شروع کند.آزادی که به هیچ قصه و شهر و کوچهایبه هیچ زمانی برنگردیو از اتاقهای هتلصدای خنده به گوش برسد.”