“همنوایی شبانه ارکستر چوبها”

رضا قاسمی / Reza Ghasemi

رضا قاسمی / Reza Ghasemi - “همنوایی شبانه ارکستر چوبها” 1

Similar quotes

“عشق مثل نسیمی یه که علف های زیر درخت ها رو توی یه شب تاریک تکون می ده . کسی نباید سعی کنه به عشق تحقق ببخشه . عشق یه حادثه متعالی تو زندگی یه . اگه سعی کنی به عشق تحقق ببخشی و ازش خاطر جمع بشی و زیر درخت ها , اونجا که نسیم لطیف شبانه ای می وزه زندگی کنی روزهای گرم و طولانی نارضایتی به سرعت از راه می رسن و گردو غبار گاری های در حال گذر روی لبای پر التهاب و ناسور از بوسه هات می شینن .”

Sherwood Anderson
Read more

“بخشی از نقد کتاب یوز پلنگانی که با من دویده اند.برگرفته از سایت:www.atiban.comدر ده داستان کوتاهی که در این مجموعه هست ، ساختار چیره بر داستان ها و ذهنیت " بیژن نجدی " ساختار " تقابل‌های دوگانه " ( Binary Oppositions ) است‌. نویسنده خود یک بار در تنها گفت‌و‌گویش با " فرنگیس حبیبی " از بخش فارسی رادیو فرانسه " یوزپلنگ " را استعاره‌ای از نسل ، نهاد ، آرمان و کسانی می‌داند که همانند " نوع " یوزپلنگ ، در آستانه‌‌ی انقراض و " مورد هجوم " هستند ؛ باورها ، هستی‌ها و کسانی که به گذشته‌های نزدیک یا دورتر ما تعلق دارند و شاید دیگربار در تاریخ تکرار نشوند . همین ذهنیت خاص و شرح تأسفبار تباهی ارزش‌ها و به تعبیر نویسنده "‌جاه‌طلبی‌های زیبا "‌ی یوزپلنگان است که همه‌ی داستان‌های کوتاه این مجموعه را به هم پیوند می‌دهد و میان دیروز و امروز ، طبیعت و انسان ، جهان برین و فرودین ، روستا و شهر ، آرمانخواهی و آرمان گریزی فاصله می‌افکند‌. "‌ یوزپلنگانی که با من دویده‌اند " به این تعبیر ، ادعانامه‌ای برضد عصری است که در روند هیاهوی پیشرفت صنعتی و اجتماعی کاذب ما ، اصالت هایش را از کف می‌دهد و از درون تهی و خوارمایه می‌شود‌. هشت بار چاپ یوزپلنگانی که با من دویده‌‌اند ( از سال 1373 تا 1386 ) از اقبال عمومی این مجموعه داستان خبر می‌دهد‌. تعلق جایزه‌ی ادبی مجله‌ی گردون عباس معروفی در 1374 به این اثر ، مایه‌ی توجه به آن و کسب آوازه‌ی نویسنده شد. داوری‌ها در مورد این داستان‌ها یا داستان گونه‌ها متفاوت بوده است . گویا " رضا قاسمی‌" دارنده‌ی سایت " دوات " گفته است :« همان یک داستان کوتاه سپرده به زمین نجدی به تمام داستان‌های کوتاه صادق هدایت می‌ارزد‌.» (2) داوری در کار ادبیات داستانی ، مانند همه‌ی دیگر عرصه‌ها ، در این مُلک همیشه افراطی یا تفریطی است و به جای آن که منتقدان ادبی نظر دهند ، نویسندگان در کارِ هم داوری می‌کنند ؛ چنان که خانم دکتر سیمین دانشور هم به گفته‌ی " زراعتی " پس از ارزیابی شتاب زده‌ی رضا قاسمی در مورد داستان‌های کوتاه هدایت ، برای تعیین تکلیف بهترین اثر هدایت ، یکی از آثار رضا قاسمی ( چاه بابل یا همنوایی شبانه‌ی ارکستر چوبها ؟ ) را از بوف کور هدایت " برتر " دانسته‌اند‌. با این همه به پندار ما آنچه بیش‌تر باعث اقبال خوانندگان به مجموعه‌ی مورد نقد گردیده ، شاعرانگی و برجستگی زبان داستان‌هاست ؛ وگرنه بعضی داستان‌ها به اعتبار ساختار نوع ادبی داستان کوتاه و برخی به اعتبار ذهنیت اجتماعی واپسگرایانه ارزشی ندارند‌. در جمع بندی نهایی می‌توان گفت در همه‌ی داستان‌های این مجموعه ، وجه شاعرانگی بر نوع ادبی داستان”

جواد اسحاقیان
Read more

“يك‌روز بيدار مي‌شويم (توي يك گفت‌وگوي خيلي عادي، يا توي رخت‌خواب با كيف ِ نشئه‌گي ِ يك خواب ِ عميق ِ شبانه، يا روي صندلي با فكري سرگردان در هزارجا، يا پشت فرمان ماشين توي يك راه‌بندان)، و مي‌بينيم كه نمي‌خواهيم فكرمان هيچ‌جا برود، نمي‌خواهيم فكر كنيم به چيزهاي نيامده و آمده و كارهاي نكرده و كرده و هرآنچه پيش يا بعد از اين ممكن است اتفاق بيفتد. و اصلا نمي‌خواهيم فكر وجود داشته باشد تا يادمان بيايد كه هنوز هستيم و هنوز خيلي كارها مي‌شود كرد. مي‌فهميم ديگر پايين‌تر از اين، تحمل‌ناپذيرتر از اين، ممكن نيست.بعضي‌مان يك‌مرتبه بيدار مي‌شويم، بعضي آهسته، و بعضي هيچ‌وقت. اما اگر بيدار شويم، ديگر فكر و نظر ديگران هيچ تاثيري در حال‌مان ندارد. اين‌كه وقتي ما را مي‌بينند چشمانشان برق بزند، يا برعكس، پره‌هاي دماغشان با نفرت باز و بسته شود، هيچ اهميتي ندارد. مهم فقط اين است كه خودمان جلوي آينه كه مي‌ايستيم چه مي‌بينيم. اگر نتوانيم جلوي آينه بايستيم و به خودمان نگاه كنيم، يا اگر نتوانيم با خيال‌هامان بازي كنيم، نتوانيم و نخواهيم كه به هيچ‌چيز و هيچ‌كس فكر كنيم، چه‌كار مي‌كنيم...؟”

حسين سناپور
Read more